آن روز یکی از کارگران سرگرم آب دادن به دیوارهای سیمانی بوده که به شوخی روی دوستانش آب پاشیده است. همین شوخی به ظاهر ساده، آغاز یک درگیری بزرگ و خونین شد. یکی از شاهدان که در درگیری حضور داشت درخصوص این دعوای عجیب گفت: من به همراه مقتول و چند کارگر دیگر سرگرم تفریح و آب پاشیدن به سمت یکدیگر بودیم، اما ناگهان یکی از کارگران اعتراض کرد و فریاد زد که «شوخی بسه و دیگر آب نپاشید.» همه ما به سمت او هجوم بردیم و گفتیم چرا فریاد میکشی؟ وی ادامه داد: هدف ما تفریح و سرگرمی بود، اما او همچنان فریاد میکشید و میگفت از این شوخی خوشش نمیآید. همین مسئله باعث شد تا دعوا آغاز شود.
موقع درگیری عامل جنایت اصلا در جمع ما نبود، اما وقتی دید ما با آن کارگر معترض دست به یقه شدهایم و درگیری شروع شده برای میانجیگری وارد ماجرا شد تا به دعوا خاتمه بدهد. اما ناگهان یکی از کارگرها که همچنان ماجرا را به شوخی گرفته بود و میخندید به سمت ما آب پاشید و گوشی قاتل خیس شد. او فریاد کشید که چرا شوخی را تمام نمیکنید؟ بعد هم وارد درگیری شد و با چاقو ضربهای به مقتول زد.
عامل جنایت پسری ۲۱ ساله بود که پس از قتل فراری شده بود، اما هویت وی مشخص بود و مأموران جستوجوی خود را برای یافتن ردی از او آغاز کردند. متهم بعد از جنایت از تهران خارج شده بود که با انجام ردیابیها مشخص شد که به یکی از شهرهای جنوب شرقی فرار کرده و زندگی پنهانی دارد. او با هویت جعلی در یک مغازه سوپرمارکت کارگری میکرد که پلیس وی را دستگیر کرده و به فرار و زندگی مخفیانهاش پایان داد. متهم به قتل پس از دستگیری و انتقال به اداره آگاهی تهران چارهای جز اقرار به جنایت ندید. وی گفت: حدود ۱۰ روز قبل از قتل از شهرستان به تهران آمدم. یکی از دوستانم کارگری در یک ساختمان در حال ساخت را به من پیشنهاد کرد که بهدلیل نیاز مالی قبول کردم اما فکرش را نمیکردم که ۱۰ روز بعد از آن زندگیام را نابود کنم.
وی ادامه داد: من نقشی در شوخی و تفریح کارگران نداشتم. آن روز برای میانجیگری وارد دعوا شدم که یک دفعه یکی از کارگرها به شوخی روی گوشیام آب ریخت که اعتراض کردم. اما او با چوب به سرم زد. با این حال سعی کردم فرار کنم، اما همه کارگرها به سمتم هجوم آوردند. یکی از آنها چاقو داشت که در درگیری، چاقو را از دستش قاپیدم و با آن ناخواسته ضربهای به مقتول زدم. وقتی او خونآلود روی زمین افتاد ترسیدم و فرار کردم. روز بعد پرسوجو کردم و متوجه شدم پسر جوان فوت شده است. به همین دلیل در یکی از شهرهای جنوب شرقی کشور پنهان شدم و زندگی مخفیانهای را شروع کردم، اما سرانجام بعد از ۳ ماه شناسایی و دستگیر شدم.
متهم که پس از اقرار به جنایت بازداشت شده بود، به بازسازی صحنه قتل پرداخت و روانه زندان شد. مدتی بعد در شعبه چهارم دادگاه کیفری پای میز محاکمه رفت و با شکایت اولیای دم به قصاص محکوم شد. حکم قصاص نیز به تأیید قضات شعبه ۲۸ دیوان عالی کشور رسید و پرونده نیز برای انجام مقدمات اجرای حکم، پیش روی قاضی حمیدرضا کیاستی، دادیارشعبه دوم اجرای احکام دادسرای جنایی تهران، قرار گرفت. درحالیکه قاتل در آستانه قصاص و در یکقدمی چوبه دار قرار داشت، رایزنیهای تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران با دستور محمد شهریاری، سرپرست دادسرا آغاز شد تا اینکه آنها بهخاطر خدا و حرمت ماه مبارک رمضان از قصاص قاتل گذشت کردند و با بخشش اولیای دم، قاتل از چوبه دار و مجازات مرگ رهایی یافت.
لینک مطلب: | http://javaneparsi.ir/News/item/25301 |