printlogo


شب بی‌قراری‌ امت در فراق اُمتی‌ترین سردار/ آسمان هم سر بر شانه زائران دلسوخته حاج قاسم یک دل سیر گریست
کد خبر: 30489
گلزار شهدای کرمان؛ یک و بیست دقیقه بامداد؛ به وقت پرواز حاج قاسم؛ دسته دسته گل صلوات و فاتحه و مناجات است که با سیل اشک‌ روانه مزار مطهرش می‌شود و آسمان که بغض ترکانده، سر بر شانه زائران دلسوخته سردار دل‌ها یک دل سیر می‌گرید.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، به نقل از راه آرمان؛ آسمان کرمان شب گذشته گریه افتاده بود، سوز سرما با آه و ناله سینه ها بر قلب ها می تاخت.

بی قراری را می شد حتی در کوچه و خیابان های کرمان دید.

خیابان هایی که منتهی به گلزار شهدای کرمان بودند مالا مال از اتومبیل هایی بود که صاحبانشان مقصد خود را مزار سردار دلها تعیین کرده بودند.
 
 


خیل عاشقان در مسیر گلزار شهدای کرمان در حالی گام هایشان را بر می داشتند که موکب ها هر یک با سلام و صلوات و هر آنچه که در توان داشتند از آنان میزبانی می کردند، چقدر شبیه به پیاده روی اربعین سرور و سالار شهیدان حسین ابن علی(ع) بود و این بار این گام ها برای رسیدن به زیارت سیدالشهدای مقاومت شهید سلیمانی برداشته می شد.


 
 

این مسیر به جوار مرقد فرمانده ای ختم می شود که 40 سال امنیت وجودی خود را قربانی امنیت نه تنها کشور ایران که مسلمانان جهان کرد.

در این مسیرعده ایی از جوانان بر زمین نشسته بودند و کفش های زائران این سردار بزرگ جهان اسلام را تمیز می کردند تا ثابت کنند که برای میزبانی از میهمانان فرزند این دیار از هیچ کاری دریغ نمی کنند.
 
 


دومین ویژه برنامه زمان شهادت حاج قاسم  راس ساعت 12 برگزار می شد اما خیل عظیم جمعیت از نماز مغرب دل های خود را به سوی مزار فرمانده روانه کرده بودند و هر لحظه که به زمان شهادت این سردار بزرگ نزدیک تر می شدیم جمعیت بیشتری در گلزار شهدا حضور می یافت جمعیت همچون قطره های بارانی می آمد که دیشب بر زمین می ریخت، تند و بی امان...

و در نهایت سیل جمعیت بود که بر مزار فرمانده صف در صف ایستاده بودند برای تجدید پیمان...

هر کسی داستانی داشت، زنی که 25 روز پیاده از مشهد تا گلزار شهدا را گام برداشته، یا دوچرخه سواران جانباز نابینایی که برای عهدی دوباره با فرمانده پای در رکاب گذاشته اند.

یکی از این دوچرخه سواران درحالی که اشک در چشمانش بود اما بینایی بر چشم نداشت می گفت: به مزار دوست شهیدم آمده ام، آمده ام تا قلبم آرام بگیرد، حاج قاسم به عشق تو اینجا آمده ام، تو حاج قاسم منی، حاج قاسم همه ای و آرامش قلب همه ی مایی...
 

عده ای از ترکیه آمده بودند در حالیکه بر سینه ی لباس خود چهره ی شهید سلیمانی را به تصویر کشیده و عده ای دیگر از جبهه ی مقاومت از کشورهایی چون پاکستان، افغانستان، لبنان و سوریه آمده بودند و در حالیکه بر سر می زدند و آه سینه را با نوحه سر می دهند از بزرگی و عظمت فرمانده می گفتند.

 
 

سخنران سردار معروفی فرمانده سپاه ثارالله کرمان بود همان کسی که بارها خود را " بچه های حاج قاسم " خطاب کرده است، همان بچه هایی که روزی به فرماندهی شهید سلیمانی در قالب تیپ ثارالله خط شکن جبهه های جنگ بودند و امروز بر سر مزار فرمانده آمده اند تا دوباره عهد و پیمان ببندند.


بعد از سخنرانی صدای آهنگران در مزار گلزار شهدا پیچیده شد، صدایی آشنا از جبهه و جنگ، صدایی که همیشه گوش های رزمندگان را نوازش می داد تا عزم خود را جزم کنند و بر ادامه راه خود محکم تر گام بر دارند و این بار این صدا در رثای شهید سلیمانی  فریاد می زد و اشک ها را جاری می ساخت.

یک و بیست دقیقه ی بامداد...

در شب شهادت سردار دلها اشک، الله اکبر و هق هق زائران در هم آمیخته شده بود و بر ستبر کوه‌هایی می‌تاخت که دور تا دور گلزار شهدای کرمان قامت بلند کرده‌اند.

یک و بیست دقیقه ی بامداد 13 دی ماه  سال 98 بود که فرزندی از دیار کریمان به دست شقی ترین مردم زمان خودش به شهادت رسید؛ آری حاج قاسم سلیمانی اگر چه  فرزند کرمان بود اما پدری برای همه ی مظلومان جهان بود و گواه این ادعا میهمانانی از سراسر جهان است که این روزها در حالی که بر سر و صورت می کوبند، فرسنگ ها راه را برای زیارت سردار دلها می آیند.


انتهای پیام/


لینک مطلب: http://javaneparsi.ir/News/item/30489