البته علیدوستی نخستین و آخرین سلبریتی نیست که شغل دیگری را برای امرار معاش انتخاب میکند و پیش از این سلبریتیهایی دیگری در کنار فعالیت اصلی، مشاغل لاکچری دیگری را برای امرار معاش انتخاب کردهاند. شکل زندگی سلبریتیها شبیه مردم عادی نیست. آنان جماعتی هستند که زندگیشان با طبقه متوسط ایرانی با اختلاف فاحشی لوکس و لاکچری است و مفاهیمی مثل گرانی و مشکلات اقتصادی، پوچ و بیمعناست به همین جهت کارنامه برخی از دو شغلهها را در این گزارش بررسی کردیم.
او در ابتدای فعالیتش به عنوان نوازنده و بازیگر، فعالیت در حوزه تبلیغات را تجربه کرد و مدل بودن او سبب شد که او یک کلوب زیبایی مخصوصاً آقایان در خیابان یخچال تهران تاسیس کند و آتلیه عکاسی، آرایشگری و سولاریون بخشی از فعالیتهای این کلوپ محسوب میشد. گلزار پس از مدتی ظاهراً به کار تولید پوشاک هم مشغول شد و برندی اختصاصی را فعال کرد. این بازیگر پس از مدتی فعالیت در حوزه پوشاک، مدتی بعد «رستوران انار» را تاسیس کرد و فعالیتهای خود را در مقام خواننده ادامه داد و کنسرتهایی متعددی را برگزار کرد. آنطور که از تبلیغات ویدئویی گلزار مشخص است، بیشتر علاقهمندان این سلبریتی بیشتر از آنکه برای شنیدن موسیقی او به کنسرتهایش بروند، برای ملاقات با او بلیط تهیه میکنند. گلزار صدا یا موسیقی خاصی ندارد و مشی او در موسیقی مثل سینماست و همچنان نان چهرهاش را میخورد.
گلزار هم اکنون برنامه برندهباش را در تلویزیون اجرا میکند. در تحلیل فعالیتهای فرامتنی گلزار این نکته بسیار اهمیت دارد که او چند سالی است به عنوان بازیگر فعال در حوزه سینما شناخته نمیشود، کما اینکه علاوه بر مطرح بودن، او بازیگری را در سینما به صورت مستمر دنبال نمیکند و در حال حاضر مسابقه برندهباش را روی آنتن دارد.
بهرام رادان
رادان، دیگر موقعیت و اعتبار گذشته را در سینما ندارد و حضور او در یک اثر سینمایی، تضمینی برای موفقیت آن اثر نیست. محور شدن رضا عطاران و جواد عزتی، سبب پایان دوران هنرپیشههای چشم رنگی شد. هنرپیشههایی که زمانی با خبرسازیهای خاص، اخباری از حضور آنان در هالیوود منتشر میشد، اما رادان مثل سایر ستارههای چشم رنگی دهه ۸۰ دچار افول فاحشی شد، کما اینکه افول بخشی از کاراکتر او در حوزه بازیگری محسوب میشود.
حتی چهرههایی نظیر حمید گودرزی از رادان که حالا مدل «نوین چرم» شده، بازیگرتر است. او در سالهای اخیر نقش چندان مهمی را ایفا نکرده و به هنرپیشهای درجه دوم تبدیل شده است در نتیجه او هم همان مسیری گلزار را در پیش گرفته و بعید نیست که رکود سینمای ایران او را به سوی تلویزیون و اجرای مسابقه یا نقشآفرینی در سریال سوق دهد. او صاحب یک کافی شاپ است. این کافه ۲ شعبه در ۲ خیابان معروف شمال تهران دارد.
شهاب حسینی
این بازیگر که سالها در منطقه لواسان زندگی میکند، کافه هنر را با همکاری برادرش مهدی حسینی در سال ۱۳۸۷ تاسیس کرد. بهانه تاسیس این کافه به گفته حسینی این بود که با مخاطبانش به گپ و گفت بپردازد هر چند به نظر میرسد با تاسیس کمپانی فیلمسازی در آمریکا، کافه داری از اولویت های شهاب حسینی محسوب نمیشود.
هادی کاظمی و لیالی
کافی شاپ و رستوران داری مهمترین و اصلیترین شغلی است که سلبریتی برای کسب درآمد از آن به عنوان شغل دوم و یا شغل اصلی استفاده میکنند. هادی کاظمی هم با این بهانه که نمیخواهد هر نقشی را برای ایفا انتخاب کند، کافه لیالی را تاسیس کرد.
کاظمی پس از قهوه تلخ نتوانست به بازیگر شاخصی در آثار سینمایی و تلویزیونی تبدیل شود و در حوزه بازیگری به عنوان دوست بازیگران مطرح شناخته میشود که گه گاه نقش کوچکی را عهم ایفا میکند. آخرین نقش کاظمی در سینما، حضور بسیار کمرنگ در فیلم مصادره است.
خیرابی از آن دست میکروسلبریتی هایی است که نه در سینما توفیقی کسب کرد و نه در تلویزیون چندان درخشید. پس از فروکش کردن تب سریال دلدادگان، تب فعالیتهای خیرابی فروکش کرد و در نتیجه او هم همچون سایر مینیسلبریتیهای به سراغ شغل دوم رفت. ابتدا آتلیه عکاسی همراه با برادرش تاسیس کرد و پس از مدتی اقدام به تاسیس یک فست فود شیک و گران کرد.
بسیاری اعتقاد دارند نیما شاهرخ شاهی از ابتدا برای بازیگری ساخته نشده بود. بازیگری که بسیار از فیلمسازان و کارشناسان اعتقاد دارند، هنوز بسیاری از کلمات را به خوبی ادا نمیکند و جویدن کلمات به بازیگری او لطمه فراوانی میزند. این بازیگر با اشراف به اینکه دوره بازیگری او کوتاه مدت خواهد بود پس از فارغالتحصیلی در رشته مهندسی عمران به عنوان مهندس ناظر سالها یک شغل معین را دنبال میکند و مدت طولانی است که هیچ کار شاخصی را در سینما و تلویزیون انجام نداده است.
او هم به سرنوشت بازیگرانی نظیر سروش گودرزی دچار خواهد شد. وی در گفتوگوی های متعددی اشاره کرده پس از حضور در فیلم مکس (سامان مقدم) هیچ وقت شغل اصلیاش را رها نکرده است.
حمید عسگری ماحصل دوران بازتولید سندروم شادمهر عقیلی است. زمانی که اولین آلبوم او در نیمه دهه هشتاد به بازار آمد، او را با شدمهر عقیلی اشتباه میگرفتند و از همان ابتدا آینده عسگری مشخص بود که با از میان رفتن تب شادمهر شدن، هنری که عرضه میکند رنگ خواهد باخت، در نتیجه عسگری از نیمچه فرصت و شهرت حاصله استفاده کرد و کافهای را در غرب تهران وکرج تاسیس کرد تا با پایان یافتن دوران کوتاه شهرتش مثل بازیگرانی نظیر سیاش خیرابی و نیما شاهرخشاهی درآمدی غیر از فعالیت در زمینه هنری داشته باشد.
حکایت حضور و فعالیتهای سلوکی در تلویزیون شبیه همان مَثل قدیمی است که نه خانی آمده و نه خانی رفته است. سلوکی از همان نسل مجریهای متوسطی است که بیشمار برنامه گفتوگو محورِ بیمخاطب را در تلویزیون اجرا کردهاند و صرفاً بودهاند و بودن یا نبودن، مثل ماندگار هملت در مورد آنان صدق نمیکند.
محمد سلوکی، مجری تلویزیون طبق شنیدهها صاحب یک پیک موتوری و البته فروشگاه لباس است. همین اواخر تصاویر او در فروشگاه لباسش در فضای مجازی منتشر و دست به دست شد.
حمید خندان در دورانی به شهرت رسید که چهرههای جدید در عرصه سینما و تلویزیون، به شکل انفجاری وارد این عرصه میشدند، اما ماندگاری نداشتند و تاریخ مصرفشان زود تمام میشد. کار به جایی رسید که خوانندهای با آن همه آوازه، برنامههای کوچک محفلی در کیش اجرا میکند، به همین دلیل او نیز از فرصت حاصله در دوران اوج خود به درستی بهرهبرداری کرد و بزرگترین کافه را در میان هنرمندان افتتاح کرد. البته خندان دارای یک آتلیه شخصی عکاسی هم هست.
نیوشا ضیغمی سمبل جراحیهای زیبایی در سینماست و کاملاً مشخص این زیبایی هدیه انستیتوهای زیبایی است و سایت «بازده» گزارش میدهد که این بازیگر در مرکز زیبایی خودش با همکاری پزشکان مختلف و متخصص به بانوان خدمات زیبایی ارائه میدهد. گفتنی است که موسسه او در یکی از گرانترین خیابانهای تهران است.
محمدرضا هدایتی تیپ ساز خوبی در آثار مدیری بود، اما در هیچ اثر دیگری نتوانست به عنوان بازیگر شاخص شناخته شود. اوج موفقیت هایش محدود به حضور در کمدیهای پویا فیلم و تقلید و لب زدن ترانههای لسآنجلسی است.
هدایتی آگاه به عدم موفقیتش در این حرفه بود. او برای چهره ماندن خوانندگی را امتحان کرد که برایش نتیجهای نداشت و در نهایت رستوران خود را به نام “لندو” راه اندازی کرده است. او متولد چابهار است و غذاهای سنتی سیستانی را در آن غذاهای سرو میکند. حتی نام رستوران او از نام نوعی غذا گرفته شده که در سیستان و بلوچستان طبخ می شود.
یوسف تیموری با فروکش کردن تب تولیدات آیتمی، در هیچ سریال و فیلم دیگری نتوانست خودی نشان دهد و فعالیت با نقش های طنز مخصوصاً نقش یک پسر دست و پاچلفتی احساساتی و بانمک در ذهن مخاطبان جاخوش کرده به عنوان شغل دوم خود لوستر فروشی را انتخاب کرد.
مهران غفوریان تنها کاراکتر مهمی که در عرصه نمایش آفرید بهروز پیرپکاجکی در سریال زیر آسمان شهر بود و پس از سالها تجربهاندوزی، تنها وجه طنازانهاش به عنوان بازیگر، چپ کردن چشمهایش در سریال «در حاشیه» مهران مدیری بود و جشن حافظ به شکل بیهودهای او را دوباره بر سر زبانها انداخت.
در صورتیکه در منظومه آثار نمایشی غفوریان دیده نمیشود. او نیز از آن دسته سلبریتیهایی است که فقط معروف است، بی آنکه کار و اثر متفاوتی ارائه کرده باشد، در نتیجه بیکاری مستمر مثل سایر همکاران گریبانش را میگیرد و او نیز با توجه به غذادوستیاش در عرصه رستوران داری حضور پرنگی دارد.
سپند و کمند امیرسلیمانی استعداد های تلف شده سینما و تلویزیون است، مخصوصاً سپند که میتوانست ستاره شاخص سینمای ایران باشد، اما سیکل معیوب سینمای ایران تولید بازیگر اگزجره میکند که خروجی آن حامد بهداد و نوید محمدزاده است. در نتیجه این خواهر و برادر با توجه به اینکه از سلامتترین و خانوادهدارترین هنرمندان کشور هستند، در سینما و تلویزیون چندان موفق نبودند. امیرسلیمانی خواهر با توجه به اینکه با یک عکاس ازدواج کرده بود به سراغ هنر عکاسی رفت و یک آتلیه عکاسی تاسیس کرده که در زمان فراغت از بازیگری به عنوان شغل دوم در آنجا مشغول است.امیر سلیمانی برادر هم یک رستوران دارد که یکی از شلوغترین و پرمشتریترین رستورانها، در میان سلبریتیهاست. به هر حال خانواده امیرسلیمانی نسبت به سایر همتایان و همکاران خود از محترمترین سلبریتیها به شمار میروند.
معادی ادعای بازیگری در عرصه بینالمللی را دارد اما به نظر میرسد حضور در آثار هالیودی هم با توجه به گرانی دلار کفاف زندگی معادی را نمیدهد. شاید بتوان به این موضوع هم اشاره کرد که معادی صرفاً بازیگر خوبی است که تواناییاش محدود به عرصه بازیگری میشود و در حوزه های دیگر چندان موفق نیست. معادی به دلیل علاقه وافرش به ساعت، در شهرک غرب تهران صاحب گالری ساعت است.
اشکان خطیبی در بازیگری از همان ابتدا هم مشخص بود به جایی نمیرسد و در نتیجه با چند سریال و حضور در شوء های تلویزیونی به شهرت رسید. سینماگران رابطه کاری خوبی با خطیبی در سینما ندارند. خطیبی متمرکز روی اجرای تئاترهای موزیکال توام با آوازخوانی (لالهزاری مدرنتر) است. در نتیجه آنقدر باهوش بود که میدانست در مسیر فعالیتهای هنری و سینمایی به جایی نخواهد رسید و از شهرت بدست آمده به خوبی استفاده کرد و به عنوان شغل دوم اقدام به رستوران داری کرد و یک رستوران به نام رعنا را راهانداخت. در میان بازیگران و چهرههای شناختهشده سینما و تلویزیون اشکان خطیبی اولین کسی بود که به سمت رستورانداری رفت.
سام درخشانی هم مهره چندان جدی در حوزه بازیگری نیست و اگر سریال پژمان با حضور او ساخته نمیشد، او هم در این عرصه حذف شده محسوب میشد. اما قبل از پژمان فستفودش به راه انداخت و با پژمان دوباره مطرح شد. درخشانی چون قابلیت قابل اعتنایی ندارد بزودی از این عرصه محو خواهد شد و فعالیت فست فودیاش را گسترش خواهد داد.
علی مصفا
اگر تاریخ سینمای ایران را منهای نام مصفا فرض کنیم، هیچ اتفاق خاصی نخواهد افتاد. کما اینکه او را بیشتر به عنوان همسر لیلا حاتمی میشناسند تا لیلا حاتمی را به عنوان همسر او. کارنامه مصفا یعنی، حضور مستمر سایهوار در یک بازه طولانی در سینما که بود و نبودش حتی در فیلم گذشته اصغر فرهادی تفاوت چندانی نمیکند. با این شرایط او هم به جمع کافهدارها پیوسته است. طبقه بالای «سینما جمهوری» جای دنجی هست که حالا به نام کافه مصفا و همسرش «لیلا حاتمی» شناخته میشود و این مکان به عنوان کافه حاتمی شناخته میشود تا مصفا. او درباره راه اندازی این کافه میگوید: «این تریا در حقیقت کافی شاپ نیست. بلکه ما تصمیم گرفتهایم که در طبقه بالای سالن سینما جمهوری فیلمهای مستند و زبان اصلی نمایش بدهیم و در کنار این کار، کافه تریایی هم برای پذیرایی مهمانان و علاقه مندان در نظر گرفتهایم. اما تاکید ما بر کار فرهنگی است». به گفته مصفا قرار است نمایش این فیلمها همراه با جلسات نقد و بررسی باشد و در هر جلسه میهمانان ویژهای حضور داشته باشند.
دست فرمان عزتی در بازیگری شبیه غفوریان، رضویان و حتی عطاران است و به زودی او هم از لیست گیشه گردانان سینما حذف خواهد شد. البته او باهوش است و قبل از کمرنگ شدن او هم به جرگه رستوران داران پیوسته است.
شکست خانم یایا، پایان رضا عطاران در سینماست. اما عطاران با تجربه ساعت خوش، میداند که دورهاش در سینما همچون تلویزیون به پایان خواهد رسید. و او نیز آتلیه عکاسیاش را قبل از ورشکستگی در سینما افتتاح کرده است.
مهتاب کرامتی در سینما پلههای سقوط را به جای ترقی طی میکند. او فیلم به فیلم بدتر میشود و جاده قدیم منیژه حکمت را یک تنه به زمین زد. شاید اگر هر بازیگر زن دیگری نقش او را ایفا میکرد فیلم با چنین شکستی مواجه نمیشود. این مرحله را هم باید پایان کرامتی تلقی کنیم. کرامتی هیچگاه حتی نزد مخاطبان سینما محبوبیتی نداشته در اوقات بیکاری بیشتر با طراحی مزون و تولید لباسش سرگرم کرده است. او ۱۲ سال است که در یک مزون به کار تولید انبوه لباس مشغول است و برای یکی از برندهای معروف، لباس طراحی کرده و تولید می کند.
بازیگر یا اقتصاد دان؟
لینک مطلب: | http://javaneparsi.ir/News/item/4299 |