printlogo


در پی شهادت سید حسن نصرالله؛
شاعران در رثای «سید مقاومت» شعر سرودند
کد خبر: 50732
در پی شهادت «سید حسن نصرالله» شاعران آیینی سوگ‌سروده‌هایی را به نظم کشیده‌اند تا به سعی خود قدری این داغ بزرگ را تسکین دهند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» به نقل از خبرگزاری حوزه، شهادت رهبر جبهه مقاومت «سید حسن نصرالله» ضایعه‌ای بزرگ و غیرقابل‌باور برای همه مسلمانان و آزادگانی بود که دل در گرو آزادی قدس شریف دارند؛ ضایعه‌ای که با هیچ زبانی قابل‌بیان نیست.
در این مدت کوتاه که از شهادت «سید حسن نصرالله» می‌گذرد، شاعران آیینی ابیاتی را در رثای این شهید مقتدر و عزیز سروده‌اند که در ادامه می‌خوانید:
ور فتحنا
در دلِ آزادگان جا داشتی
خود دلی مانند دریا داشتی‌

ای شهید قدس، ‌ ای سید حسن
تو لوای عشق برپا داشتی

نه فقط لبنان، همه آزادگان
عاشقت بودند، غوغا داشتی

حبّ تو لِله و بغض‌ات لِله است
هم تولا هم تبرا داشتی

خصم غاصب از خروشت بیمناک
همچو زینب نطق غَرّا داشتی

یا اباعبدالله از جان، ذکر تو
با عبیدالله دعوا داشتی

هر بلا دیدی تو بر لب، نغمۀ
مارأیت الّا جمیلا داشتی

لب گشا نصرُ من اللهی بگو
تو به دل نور فتحنا داشتی

آنچه خوبان زمانه داشتند:
نازنین سید تو تنها داشتی

حاج‌قاسم دلبری کرد از تو و
رفتی آنجایی که سکنا داشتی‌

می‌توان قبل از شهادت شد شهید
تو قمر گونه تجلا داشتی

نام نصرالله می‌میرد مگر؟
زنده‌ای تو روح اعلا داشتی

خواستی با خانواده جان‌دهی
این پیام از جدّ والا داشتی

بی تو ما داریم یا زهرا به لب
چون شما نسبت به زهرا داشتید
«ولی‌الله زنجانی»
نصرالله
چه دارد می‌شود؟‌ ای‌داد از این پاییز نصرالله
خودت تکذیب کن اخبار را برخیز نصرالله

خبر، از انفجار قلب‌ها و خانه‌ها دادند
خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله

پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» می‌گفتیم
که ما را جز قنوتی نیست دست‌آویز، نصرالله

لبی واکن جهان مانده‌ست دلتنگ رجزهایت
مپرس از کاسهٔ صبری که شد لبریز، نصرالله

بگو از مرکز فرماندهی - از آسمان - با ما
چه خواهی کرد با اهریمن خون‌ریز، نصرالله

حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت
تو و دیدار یار و گریهٔ یکریز، نصرالله

خودت را سال‌ها مجبور قید زیستن کردی
چه شد یک‌سو نهادی جامهٔ پرهیز، نصرالله

ازاین‌پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند
که قلب ماست بیروت شهادت خیز، نصرالله
«میلاد عرفان‌پور»
اشک لبنان
دلی که بر ندارد چشم از آن دلخواه، پیروز است
قدم تا پایمردی می‌کند در راه پیروز است

زمان پلکی زد و بانگ رحیل آمد سواران را
هرآن‌کس زنده شد زین فرصت کوتاه، پیروز است

به جز صبح وصال دوست، فتحی نیست در عالم
دلت گر شعله‌ور شد در شهادتگاه پیروز است

بکش ما را که ما را زنده‌تر کرده ست مرگ آری
بترس از داغ غزه، اشک لبنان، آه پیروز است

جهان روشن شد از نور شهادت، جاء نصرالله
که باشم من؟ خدا فرمود حزب‌الله پیروز است
«نغمه مستشار نظامی»
تیغِ ذوالفقار
آتشفشانی هست در لبنان، خروشان
با نهضتِ فریاد بر، غیرت فروشان

بی‌غیرتان، زین غصه بی‌تاب‌اند، آیا؟
اَعراب در این ماجرا، خوابند آیا؟

آنان که هردَم، طعمه صد انفجارند
از ترکِ فعلِ مسلمین، فریاد دارند

پرسند: اقداماتِ همگامی کجایند؟
فریادِ دولت‌های اسلامی کجایند؟

ما در رهِ حق، کشته‌ها بسیار داریم
سید حسن‌ها، در رهِ دلدار داریم

از بمب و از موشک، نترسانید ما را
هرگز؛ از این رَه، برنگردانید ما را

با مؤمنان گویند: از چه سربه‌زیرید
یک‌لحظه از میدان، قَدم پا پس نگیرید

رزمندگان جان‌به‌کف، در راهِ عشقیم
یک جبهه از ایران و لبنان تا دمشقیم

غزه، یمن، بغداد، یک جبهه است، آری
این است، روحِ دین و اصلِ دین‌مَداری

فرقی میانِ شیعه و سنّی نباشد
در اصل، خطِّ اولِ ما، قدس باشد

ما نسلِ باقی‌مانده کرب و بلائیم
اهلِ شهادت، تشنه جامِ ولائیم

با عشق می‌نوشیم، زان جامِ بلاها
ای قدس، می‌آییم از کرب و بلاها

فرمانِ پیرِ نهضتِ ما، هست بر جای
تا محوِ اسرائیل، نَنشینیم از پای

تا محوِ آمریکا، دلی خرسند داریم
با نامِ یا زهرا، به سر سربند داریم

یا انتقامِ کشته‌های خود، بگیریم
یا با شهادت، در رهِ مولا بمیریم
«محمد ژولیده»
عالم سیاه‌پوش
با دلهره همین که شنیدم: شهید شد
چشمم به خون نشست و دلم ناامید شد

عالم سیاه‌پوشِ غمش گشت و هرکجا
گوشِ زمانه غرقِ کلامِ مجید شد
پیشِ رسول و آلِ رسولِ خدا چنین
عمامه سیاهِ سرش روسفید شد

این جنگ هم کشیده شد آخر به کربلا
سید «حسین» گشت و عدویش یزید شد

سید حسن پسر شد و سید علی پدر
تا پای جان مرادِ خودش را مرید شد

بودند سخت منتظرش دوستانِ او
امشب برای اهلِ جنان روزِ عید شد

این جنگ، جنگِ سختِ علیهِ رژیم پست
با قتلِ دوست واردِ عصرِ جدید شد
«احمد شهریار»، شاعر پاکستانی
دشت‌های لاله
پیچیده در گوش زمین گلبانگ تکبیرت
خورشید حیران می‌شود از برق شمشیرت

دل می‌بری از سیب‌های سرخ لبنانی
در قاب عکس دشت‌های لاله تصویرت

سرشاخه‌های باغ زیتون از تو می‌گویند
در آیه نورٌ علی نور است تفسیرت

در مسجدالاقصی نماز صبح خواهی خواند
آری محقق می‌شود این‌گونه تدبیرت.

چون آسمان‌ها بی‌قرار چشم تو هستند
آخر شهادت می‌شود یک روز تقدیرت
«فاطمه نانی زاد»

نصر خدا
شصت و سه سال اهل بکاء و نبرد بود
در اوج این زمانه نامرد، مرد بود

شصت و سه سال مثل نبی، مثل مرتضی
مانند حاج‌قاسم ما، اهل درد بود

دلتنگ کودکان و یتیمان بی‌پناه
دلگرمی همیشه شب‌های سرد بود

سنگی رها شد از کف دیوانه‌ای، سپس
ذکر تمام آینه‌ها «بازگرد» بود

وقتی که بود، غزه از او رنگ و رو گرفت
وقتی که رفت رنگ جهان آه زرد بود

نصر خداست شامل او، پس شهید شد
شصت و سه سال در دل زخم و نبرد بود
«عاطفه جوشقانیان»
آیات سجده دار
هزار سوگ چشیدیم و داغدار شدیم
چه شد که نسل خبرهای ناگوار شدیم؟

صدای شیون بیروت در جهان پیچید
شبی که باز پر از بهت انفجار شدیم

چقدر دیر به خود آمدیم وقت وداع
چقدر زود به نا دیدنت دچار شدیم

دوباره روضه به سمت نیامدن رفت… آه
دوباره خیره به یک اسب بی‌سوار شدیم

آهای سیبِ سرنیزه یاد ما هم باش
ببین چطور به خون‌جگر انار شدیم

نگاه تو همه را برد سمت سرچشمه
تو رفتی و همه با اشک، آبشار شدیم

اگر به خاک نشستیم، از شکست نبود
که گرم خواندن آیات سجده دار شدیم

قسم به ماه که ما پیش‌مرگ حضرت صبح…
قسم به سرو که قربانی بهار شدیم
«فاطمه عارف‌نژاد»

انتهای خبر /

 
لینک مطلب: http://javaneparsi.ir/News/item/50732