جلال در یکی از روستاهای همدان با هشت خواهر و برادرش و والدینش زندگی میکرد. دوران کودکیاش مصادف شد با انقلاب اسلامی او و خانوادهاش مانند دیگر ملت ایران انقلابی و بابصیرت برای استقرار نظام اسلامی قیام کردند.
وی بعد از گذراندن دوران ابتدایی در سال ۱۳۶۰ با خانواده به قم مهاجرت کرد. جلال بعد از گذراندن دوران تحصیل در کمدسازی مشغول کار و کمکخرج خانواده شد. اما با حمله رژیم بعث عراق با لبیک به ندای حسین زمان امام خمینی (ره) عازم جبهههای حق علیه باطل شد.
۲۸ ماه در جبهههای حق علیه باطل خدمت کرد
پدرش میگوید: جلال ۱۳ ماه در بسیج خدمت کرد. سپس زمان سربازیاش فرا رسید و خدمت سربازی را در سپاه پاسداران در همان جبهه جنوب مشغول شد.
مجموعاً در این سالها چهار بار به جبهه عازم شد. ۱۵ ماه از سربازی او گذشته بود که چند وقتی به مرخصی آمد و این آخرین دیدار و وداع با خانواده بود.
وقتی به جبهه برگشت در عملیات والفجر هشت شرکت کرد. در منطقه فاو همراه دیگر همرزمانش به دفاع از میهن اسلامی مشغول بودند که هواپیمای دشمن همه سنگرهای آنان را بمباران میکند و جلال همراه دیگر رزمندهها بر اثر اصابت ترکش به شهادت میرسد.
مطیع فرمان ولایت بود
پدرش میگوید: وقتی میگفتم حال که برادرت حسین شیمیایی شده دیگر تو نمیخواهد بروی.
در جواب من میگفت: پدر جان امام فرمودند، هر کس توان دارد، باید جبهه برود.
علاقه خاصی به امام و عمل به فرمان ولیامر مسلمین داشت. سخنان ایشان را همیشه در اولویت قرار میداد و سرانجام نیز در مسیر دفاع از اسلامی و میهن اسلامی به مقام شهادت نایل آمد.
لینک مطلب: | http://javaneparsi.ir/News/item/53794 |