دایی پریروز از سایپا اخراج شد و دیروز حرف زد. اساسا اخراج کردن علی دایی تصمیمی است که همیشه تبعات زیادی برای تصمیمگیران داشته است. از اولین اخراج او در بهار پرحادثه 88 دقیقا ده سال میگذرد. از روزی که سعودیها در ایران جشن پیروزی گرفتند و نیمکت تیمملی از دایی گرفته شد دقیقا یک دهه گذشته اما شهریار هنوز با آن ماجرا کنار نیامده و هنوز در مصاحبههایش از اتاق فکری که حکم برکناری او را روی کاغذ آورده یاد میکند.
بعد از یک دهه، دایی هنوز یادش هست که او را یک مقام غیرفوتبالی اخراج کرد، اما خیلی زود از یاد برد که همان مقام غیرفوتبالی او را روی نیمکت تیمملی نشانده بود. دایی به سیاسی بودن اخراجش اشاره میکند و به سیاسی بودن انتخابش نه. این حفظ کردنِ گزینشیِ وقایع را هم به شگفتیهای ذهن پیچیده او اضافه کنید. او یادش هست که اخراجش از پرسپولیس در سال94 با اشاره وزیر ورزش بوده اما خاطرش نیست که پرسپولیس تیم وزارت ورزش است و دو بار انتخابش برای هدایت این تیم هم بدون هماهنگی با همین وزیر ناممکن بوده است.
او دیروز گفت: «من در دورانی که مربیگری میکنم سه بار اخراج شدم و هر سه بار غیرفوتبالی بوده است.» اما به خاطر نمیآورد که اخراجش اگرچه به دستور غیرفوتبالیها اما کاملا با تایید فوتبالیها اتفاق افتاده است. اخراج دایی از تیمملی و پرسپولیس تصمیماتی غیرفنی بودند که کاملا توجیه فنی داشتند. سال88 وقتی تیمملی در آزادی به عربستان باخت این فقط میهمان ویژه جایگاه مقامات نبود که از عملکرد دایی رضایت نداشت. آن روز تمام حاضران در ورزشگاه علیه سرمربی شعار میدادند. اما دایی، فوتبالی بودن ساکنان همیشگی سکوهای آزادی را نادیده میگیرد و به فوتبالی نبودن رئیسجمهوری اشاره میکند که انتخاب دایی هم یکی از دخالتهای بیجای او در امور فوتبال بود. حتی سال94 نیز همنوا شدن پرسپولیسیها با اخراج دایی قطعا از بغض کارنامه شکستبار آقای سرمربی بود نه از حب رئیس عجیب هیاتمدیره که معلوم نشد از کجا آمد و به کجا رفت.
جالب اینکه شهریار با صدای بلند میگوید: «ببینید آنهایی که مرا اخراج کردند کجا هستند و من کجا هستم؟» استدلال عجیبی است. کدام آدم غیرفوتبالی -حتی با تصمیمات درست و قهرمانیهای پرتعداد- در این عرصه باقی مانده که اخراجکنندههای دایی بمانند؟ صفایی فراهانی با آن کارنامه روشن و پر از خدمت حالا کجاست؟ و چه کسی با 149بازی ملی از این فوتبال بیرون رفته که شما بروید؟ حتی مدیرانی که تیمهایشان قهرمان لیگ شدند هم رفتهاند. آنهایی که مظلومی و منصوریان و فیروز کریمی و... را اخراج کردند هم رفتهاند و این مربیها هنوز هستند. اینها چیزی را اثبات میکند؟ به جای اسامی مدیران آمده و رفته، شاید مرور یک سیاهه دیگر از اسامی بیشتر به کار فوتبالیها بیاید. مرور نامهایی که دایی آنها را فیکس تیمملی کرد و با او هم رفتند و ناپدید شدند. حسن اشجاری، حسین کاظمی، ابراهیم صادقی، مرحوم مجید غلامنژاد، غلامرضا رضایی، میلاد زنیدپور، جلال رافخایی و... بعد از اخراج دایی به کجا رسیدند؟ اگر شایسته تیمملی بودند چرا قبل و بعد از دایی هیچ سابقه دیگری ندارند؟ جوانهایی که لباس تیمملی را میپوشند، دقیقا همان کسانی هستند که قرار است در فوتبال بمانند و بار بدهند. وگرنه مدیران که همیشه در حال آمدن و رفتن بودهاند.
از علی دایی که در دوران بازیاش جنگاور سلحشوری بود و در دوران مربیگری همان جنگاوری را در مسیر دیگری پیش گرفته، یک خاطره در یادمان هست که در زمان اخراجهایش ناخودآگاه از زیر غبار بیرون میآید. در لیگ سوم، زمانی که دایی کاپیتان پرسپولیس بود و مقابل سایپا بازی میکرد -شاید برای اولین و آخرین بار در لیگ برتر- از داور بازی کارت قرمز گرفت. جلال مرادی، داور آن بازی بعدها گفت: «وقتی به دایی کارت دادم. با عصبانیت گفت: خجالت نمیکشی به من کارت میدهی؟!» به نظر میرسد دایی هنوز با همان دیدگاه به اطرافش نگاه میکند.
غیرفوتبالی بودن رؤسا و چنداسمی بودن مدیران و نرسیدن پول و غش کردن داور و شرکتهای روغننباتی و... حرفهای اغلب درستی هستند. اما زیرمتنِ آنها یک دیدگاه نادرست است. همان دیدگاهی که باعث میشود اولین واکنش ذهنی دایی بعد از اخراج، همیشه همین باشد: «خجالت نمیکشید مرا اخراج میکنید؟»
لینک مطلب: | http://javaneparsi.ir/News/item/7644 |