عقبه قرآنی و حِکمی انقلاب

نقش محوری علامه و مکتب فکری ایشان در بسترسازی فرهنگی برای نهضت امام خمینی(ره) و شکلگیری و همچنین بقای انقلاب اسلامی، در شاگردان ایشان بروز بیشتری دارد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا،علیرضا معاف به مناسبت بیست و چهارم آبان، سالروز رحلت مفسر کبیر قرآن، علامه طباطبایی، طی یادداشتی نوشت: اگر شکل‌گیری، پیروزی و دوام انقلاب اسلامی را علاوه بر شخصیت بی‌نظیر تاریخ اسلام و رهبر منحصر به فرد این انقلاب یعنی حضرت امام خمینی (ره)، مدیون و مرهون دو شخصیت استثنایی عصر حاضر یعنی علامه محمدحسین طباطبایی و آیت الله محمدتقی بهجت نیز بدانیم، ادعای گزافی مطرح نکرده ایم. ساده انگاری است اگر انقلاب بزرگ روح‌الله کبیر را منحصر در تغییرات سیاسی صرف و روبنایی بدانیم و از عقبه عمیق و باطن انیقش در عرصه اندیشه، فلسفه، معرفت، فقه، معنویت و عرفان غافل شویم؛ هر چند این انقلاب فکری فلسفی هنوز در رگ و پی بسیاری از ساختارها و ساز و کارهای نظامِ برآمده از انقلاب اسلامی، ریشه نداونیده است. بی شک شخصیت ممتاز و مکتب فکری، فلسفی و قرآنی علامه طباطبایی و مکتب سلوکی و شخصیت معنوی عجیب آیت الله بهجت، دو پشتوانه و تکیه گاه انقلاب اسلامی در عرصه اندیشه و معنویت بوده و هستند.
در این میان مرحوم علامه طباطبایی ویژگیهایی دارد که او را نسبت به دیگران در عصر حاضر متمایز و در برخی حوزه ها منحصر به فرد کرده است. جامعیت او در جمع بین قرآن، برهان و عرفان از یک سو؛ اشراف دقیق او بر تحولات فکری دنیا و فلسفه غرب به عنوان تمدن رقیب یا دشمن انقلاب اسلامی از سوی دیگر و انضمامی بودن حکمت سرشارش که به حکمت متعالیه امتداد اجتماعی سیاسی بخشید و روایتی نو از ملاصدرا ارائه داد از سوی سوم سبب شد انقلاب اسلامی در تبیین فرهنگ، تفکر و فلسفه خود برای حل مسائل مبناییِ مبتلا به و حتی ترسیم ساختارهای جدید اسلامی بر مکتب او تکیه کند. سخنی منسوب به رهبر معظم انقلاب نقل شده که فرموده اند عمق انقلاب اسلامی را به درستی درک نکردیم تا زمانی که تفسیر المیزان علامه طباطبایی را خواندیم. این جمله در واقع چکیده همان جملات پیش گفته درباره علامه طباطبایی است.
در کنار همه ویژگیهای برجسته مفسر بزرگ قرآن مرحوم علامه طباطبایی، و علاوه بر سه ویژگی علامه که در پاراگراف قبل در مورد اهمیتشان برای انقلاب گفتیم، یک ویژگی ممتاز در شخصیت ایشان وجود دارد که در کمتر عالمی یافت می شود و آن شاگردپروری ایشان است. شاگردپروری ای که توانسته انقلاب اسلامی را هم در عرصه های مختلف اشراب کند. شاگردانی که در وجود هرکدامشان یک یا چند بعد از ابعاد شخصیتی علامه متجلی شده است و طلایه داران مکتب فکری، سلوکی، عرفانی علامه طباطبایی هستند:
کوه علمی به نام استاد شهید مرتضی مطهری، علمدار مکتب و پیش‌رو بزرگی به نام شهید محمد حسینی بهشتی، شخصیت نادر و علامه ذوالفنونی به نام حسن حسن زاده آملی، عقبه تئوریک نظام و متفکر کم نظیری به نام محمدتقی مصباح یزدی، مفسر اندیشمند و فیلسوف عالی‌مقامی به نام عبدالله جوادی آملی، اسطوره عرفان و معنویت و مربی کم نظیر اخلاق به نام عزیز الله خوشوقت و اسامی بزرگی چون شهید محمدجواد باهنر، شهید آیت الله محمد مفتح، شهید آیت الله علی قدوسی، امام موسی صدر، آیت الله مصطفی خمینی، آیت الله علی سعادت پرور (پهلوانی تهرانی)، مرحوم آیت الله انصاری شیرازی، مرحوم آیت الله حسینی طهرانی و ....


ساختار سازی و فرماندهی فکری فرهنگی شاگردان علامه
نقش محوری علامه و مکتب فکری ایشان در بسترسازی فرهنگی برای نهضت امام خمینی(ره) و شکلگیری و همچنین بقای انقلاب اسلامی، در شاگردان ایشان بروز بیشتری دارد. حلقه یاران علامه، که عمدتاً شاگردان و ارادتمندان شخصیت بینظیر تاریخ حضرت امام خمینی بودند، نخستین هسته مرکزی را برای ایجاد یک نهضت فکری پویا گرد این عالم ربانی بوجود آوردند. اگر انقلاب اسلامی را بر سه پایه، ریشه و مبنای معنویت و اخلاق، فکر و عقیده، ولایت فقیه با همه شئونات و ابعادش (سیاست) بنا نهیم، در هر سه بعد، مکتب علامه طباطبایی و شاگردانش از فرماندهان و طلایه داران انقلاب اسلامی هستند؛ هم در دوران پیش از پیروزی انقلاب و هم در دوران پس از پیروزی تا امروز.
نمیتوان از اقدامات اساسی مبارزان نظام شاهنشاهی یاد کرد اما از شهید بهشتی و آینده نگری او درباره تبیین ساختارهای حکومتی نظام اسلامی در سالهای دهه چهل و ایجاد تشکل قوی حزب جمهوری اسلامی سخن نگفت؛ همینطور کادرسازی و تربیت نیروی شهید قدوسی در مدرسه حقانی، امری غیر قابل انکار است. نقش پررنگ شاگردان مکتب علامه در نظام سازی و تدوین ساختارهای جمهوری اسلامی نیز به روشنی قابل رؤیت است. تبیین و تقویت مبانی فکری انقلاب اسلامی بی شک مدیون شخصیت کم نظیر شهید مطهری است؛ افرادی همچون آیت الله مصباح و آیت الله جوادی آملی در دوران بعد از پیروزی انقلاب چنین نقشی را ایفا کرده اند. البته می توان مرحوم آیت الله مصباح را از جهتی ادامه دهنده مسیر شهیدان قدوسی و بهشتی در کادر سازی و تشکل سازی نیز تعریف کرد.

کوههای معنوی؛ اوتاد زمین
اما در مورد پایه ها و استوانه های معنویت انقلاب اسلامی و توجه به این بعد از تاثیرگذاری علمای بزرگ اخلاق و عرفان کمتر سخن به میان آمده است؛ بعد سلوکی، عرفانی و معنوی علامه طباطبایی هر چند در میان اکثر شاگردان بزرگ او تداوم یافته است اما در برخی پر رنگ تر و پر نقش تر ظاهر شده است؛ شخصیتهای عرفانی اخلاقی بزرگی چون مرحوم آیت الله خوشوقت، مرحوم آیت الله سعادت پرور، مرحوم آیت الله انصاری شیرازی، مرحوم آیت الله حسینی طهرانی و مرحوم علامه ذوالفنون حسن زاده آملی هر یک کوهی از معنویت و اخلاق الهی بودند که عمدتا در گمنامی با زیّ زاهدانه و سلوک مردمی در جامعه حضور داشتند.
شاید حضور پرعظمت شخصیت نادر و استثنایی مرحوم آیت الله بهجت در میان مردم به مثابه اقیانوس کبیر معنویت و به عنوان پشتیبان معنوی انقلاب و رهبر انقلاب، یکی از دلایلی است که به بعد تاثیرگذاری معنوی سایر بزرگان نامبرده در انقلاب اسلامی کمتر توجه عمومی صورت گرفته است.
حمایتهای بی دریغ این شخصیتها از ولایت فقیه، رهبر انقلاب و انقلاب اسلامی به عنوان شخصیتهای محبوب و مقبول عموم مردم تنها لایه ظاهری پشتیبانیهای آنان از انقلاب است. اگر کمی عمیق تر نگاه کنیم، مکتب اخلاقی و عرفانی این علما و عرفا، به گونه ای است که شاگردان و مریدان و ارادتمندان را نه تنها به کناره گیری از سیاست و حکومت و مسئولیت پذیری فرا نمی خواند بلکه عرفان و حکومت و سیاست و اخلاق و مسئولیت و سلوک را با هم عجین و ترکیب می کند
در لایه عمیق تر، تاثیرات معنوی و فرازمینی این علما در همراه کردن قلوب مردم با جهتگیری کلان نظام اسلامی، مقابله با فتنه ها، دفع بلاها، دفع شر شیاطین انس و جن و .... قابل ذکر است که در جای مناسب خود باید درباره آن بحث شود.

گام دوم، جوانان انقلابی، دولت اسلامی و ضرورت رجوع به مکتب علامه
امروز هم در گام دوم انقلاب و برای شکل دهی دولت اسلامی با حضور جوانان مومن انقلابی از سه جهت مبنایی نیاز به رجوع به مکتب علامه طباطبایی احساس می شود.
اول؛ التزام به معنویت و سلوک اخلاقی مکتب علامه یک واجب عینی برای همه جوانان انقلابی است که حضور در سیاست و مسئولیت را برای خود جهاد می دانند. به ویژه با رحلت بزرگان اخلاقی این مکتب در سالهای اخیر و کمیاب شدن جلسات موعظه و اخلاق، این نیاز بیش از پیش احساس می شود.
از سوی دیگر مشاهده تغییرات روحی، اخلاقی، منشی برخی جوانان انقلابی بعد از ورود به مسئولیتها و جایگاههای حاکمیتی نشان می دهد خلأ تربیت اخلاقی و معنوی آسیبی جدی است که رهبر انقلاب به عنوان یک توصیه از توصیه های هفت گانه خود در بیانیه گام دوم انقلاب بر آن تاکید کرده اند.
دوم؛ دولت سازی، نظام سازی و ساختارسازی در گام دوم برای پیشبرد انقلاب و حل مسائل و مشکلات مزمن کشور، جز با ابتناء بر فلسفه سیاسی و فلسفه اجتماعی اسلام محقق نخواهد شد. در این مسیر قطعا مکتب حِکمی علامه پیش رو و پیش گام است.
سوم؛ تقویت بنیه فکری و اعتقادی جوانان که مدیران آینده هستند، در دورانی که افکار بی ریشه غرب با سرعت و شدت به مغز و قلب جوانان پمپاژ می شود هم ضرورت دیگری است که مکتب فکری و فلسفی علامه نشان داده می تواند به خوبی از پس آن برآید. بخش قابل توجهی از معضلات و مشکلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و رسانه ای کشور ناشی از حضور مدیران و منابع انسانی ای در راس امور است که در این حوزه ها دچار اعوجاج فکری یا بی سوادی اندیشه هستند.
در مجموع به نظر می رسد برای نسلهای چهارم و پنجم انقلاب، باید روایتی جدید، جذاب و به روزشده از عقبه های تئوریک و پشتوانه های فکری، حِکمی و معنوی انقلاب بیان کنیم که در راس آنها مکتب حِکمی معنوی علامه طباطبایی قرار دارد.

شاگردان علامه
در بخش پایانی با شرح مختصری درباره برخی از شاگردان برجسته مکتب علامه، نقش آنها را در تحکیم مبانی فکری، معرفتی، سیاسی و اخلاقی انقلاب و نظام اسلامی تبیین خواهیم کرد.

آیت الله مرتضی مطهری؛ شهید مبارزه با انحراف
رفعت مقام شهید مطهری را باید از گریه حضرت امام پس از شهادت وی شناخت؛ عظمت فکر استاد شهید را باید از این تعبیر رهبر معظم انقلاب فهمید که آثار شهید مطهری مبانی فکری جمهوری اسلامی است. (نقل به مضمون). اوج نزدیکی روحی و فکری این شهید والامقام به استادش علامه طباطبایی را هم باید از تعابیر عاشقانه علامه در وصف شاگردش، پس از شهادت وی متوجه شد. در میان همه ویژگی‌های برجسته استاد مطهری مانند جامعیت علمی، عالم زمان خویش بودن، بیان ساده مطالب غامض، عمق فهم فلسفی و ... مبارزه با انحرافات فکری و حساسیت بالای ایشان در برابر کوچکترین انحراف از خط اصیل اسلام و انقلاب، بارزترین ویژگی شخصیتی این عالم مبارز است. ویژگی که در نهایت منجر به شهادت ایشان نیز گردید. مقابله علمی و فلسفی با مارکسیست‌ها و ایستادن در برابر انحرافات جریان دکتر شریعتی از نمونه‌های بارز مقابله با التقاط در شهید مطهری است. ایشان در عین فعالیتهای عمیق فکری و فرهنگی از صحنه مبارزه و حضور سیاسی در عرصه نظام جمهوری اسلامی نیز غافل نبودند به طوری که حضرت امام ایشان را به عنوان رئیس شورای انقلاب انتخاب کردند. درباره این استاد شهید صدها کتاب گفتنی وجود دارد که مجال آن در اینجا نیست.

آیت الله دکتر محمد حسینی بهشتی؛ به مثابه یک ملت
یکی از شاخص‌ترین چهره‌های موثر چه پیش از انقلاب و پس از آن، شاگرد جلسات بحث اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی ‌است. وی در آغاز دوران جوانی در جریان  کودتای 28 مرداد 1332 سخنرانی تندی علیه رژیم پهلوی می‌نماید و بلافاصله به شهربانی احضار می‌شود و آن‌جاست که لزوم کادرسازی را درک کرده و دبیرستان دین‌ و ‌دانش را در قم تأسیس می‌نماید. او که در کنار تحصیلات حوزوی به درجه دکتری نیز نائل می‌شود، به دستور آیت الله بروجردی به مرکز اسلامی هامبورگ می‌رود و فعالیت تبلیغی دینی خود را در آنجا ادامه می‌دهد. در فروردین 57 با سفر به اروپا و آمریکا در بسط تفکر انقلاب و هماهنگی‌های سیاسی، با مخالفان رژیم تلاش می‌نماید. عضویت شورای انقلاب،‌ اصلاح ساختار و قوانین قضایی، نقش تأثیرگذار در تهیه و تدوین قانون اساسی و تأسیس حزب جمهوری اسلامی که دبیری حزب به خود وی سپرده شد از جمله فعالیت‌های اولیه و تأثیرگذار او پس از پیروزی انقلاب بود. روشنگری‌های شهید بهشتی سبب شد که پیکان تهاجم جریان نفاق به سرکردگی بنی‌صدر به سوی وی نشانه برود. هنوز یک هفته از رأی مجلس به عدم کفایت بنی‌صدر نگذشته بود که انفجار دفتر حزب جمهوری سبب شهادت این شهید مظلوم که به فرموده حضرت امام "به تنهایی یک ملت بود" شد.

مرحوم آیت الله مصباح یزدی؛ پرکننده خلأ علامه طباطبایی و شهید مطهری
مرحوم آیت‌الله‌ مصباح یزدی نیز که سی سال افتخار درک محضر علامه طباطبایی(ره) را داشته است، یکی از ممتازترین شاگردان علامه طباطبایی است تا جایی که ایشان در وصف شاگرد گرانقدر خود فرموده‌اند: «مصباح در میان شاگردان من مانند انجیر در میان سایر میوه‌هاست. چرا که فکر او هیچ چیز زائد و دور ریختنی ندارد».
اگر بتوان آیت الله شهید مطهری را به عنوان برجسته‌ترین شاگرد مکتب فکری علامه پیش از انقلاب نام برد، می توان از آیت الله محمدتقی مصباح یزدی به عنوان برجسته‌ترین شاگرد این مکتب در حال حاضر نام برد. متفکر و فیلسوف برجسته ای که حضرت آیت الله خامنه‌ای در وصف ایشان فرمودند: «اگر خداوند متعال به نسل کنونی ما این توفیق را نداد که از شخصیت‌هایی مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری استفاده کند اما به لطف خدا این شخصیت عزیز و عظیم‌القدر، خلأ آن عزیزان را در زمان ما پر می‌کند.»
گرچه از نقش علامه مصباح یزدی در مبارزات قبل از انقلاب کمتر سخن به میان آمده است و جا دارد در اینجا به فعالیت‌های سیاسی ایشان مانند انتشار نشریه انتقام، مبارزات ایشان با انحرافات مانند جریان شریعتی و همچنین فعالیت‌های فکری فرهنگی ایشان در راستای اهداف انقلاب مانند همکاری با شهید بهشتی در تدوین مباحث حکومت اسلامی و همکاری با شهید قدوسی در مدرسه حقانی اشاره شود اما به دلیل اهمیت نقش ایشان در دوره سی ساله پس از انقلاب، اشاراتی کوتاه در همین رابطه بیان خواهد شد.
شاید بتوان سه ویژگی اساسی برای فعالیتهای علمی سیاسی آیت الله مصباح معرفی کرد. اولین ویژگی ایشان تلاش در جهت تبیین و تدوین مبانی فکری و فلسفی نظامات و ساختارهای حکومت اسلامی از راه تدوین فلسفه علوم انسانی و تولید علوم انسانی اسلامی است. در همین راستاست که ایشان ابتدا موسسه در راه حق و پس از آن موسسه امام خمینی(ره) را راه اندازی کرده‌اند.
دومین ویژگی برجسته این عالم انقلابی، مبارزه با التقاط فکری، انحراف فرهنگی و نفاق سیاسی است. زمانی که تهاجم فکری و فرهنگی دشمن در سال‌های پس از 76 به اوج خود رسیده بود، مجاهدت‌های مخلصانه حضرت آیت الله مصباح که حتی از آبروی خود برای دفاع از ارزش‌ها و مبانی اعتقادی ملت مسلمان ایران گذشت، فراموش ناشدنی است. همچنین نقش عمارگونه ایشان در فتنه 88 و روشنگری در غائله جریان انحراف از دیگر نمونه های مبارزات فکری این دانشمند برجسته است.
اما سومین ویژگی که می توان برای آیت الله مصباح برشمرد، تلاش برای کانال کشی فکری میان توده مردم و جوانان در جهت نشر افکار و عقاید ناب اسلامی و انقلابی است. یکی از نمونه‌های بارز این تلاش، راه‌اندازی اردوهای طرح ولایت و ارتباطات گسترده ایشان و شاگردانشان با جوانان است. همین تلاش آیت‌الله مصباح برای نشر افکار انقلابی در میان مردم و جوانان موجب شد تا امروز جریان فکری و فرهنگی‌ای با کمک مجموعه شاگردان و همفکران ایشان در کشور ایجاد شود که مبنای فکری بسیاری از گروههای فرهنگی خودجوش مردمی و جوانان مومن انقلابی را تشکیل می دهد.
پیام پرمغز و نکته سنجانه رهبر معظم انقلاب به مناسبت رحلت این عالم بزرگوار نشان دهنده عمق نگاه رهبری به ایشان و حاوی کلیدواژه های اصلی شخصیت آن مرحوم است.
 
آیت الله جوادی آملی؛ برجسته ترین فیلسوف حال حاضر شیعه و صاحب بزرگترین تفسیر شیعه
آیت الله عبدالله جوادی آملی دیگر شاگرد علامه است که همچنان ابداعات علمی نابی در جهت تعمیق مبانی اسلام و انقلاب، ارائه می دهد. اهمیت تلاش ایشان در جهت تبیین معرفت شناسی اسلامی، زمانی روشن شد که بحث‌های مستدل و متین علمی ایشان، به خوبی از عهده پاسخگویی به شبهات معرفت شناسانه‌ای که در دهه هفتاد علیه اسلام و قرآن در کشور مطرح شد، برآمد. این ملّای برجسته که به تعبیر آیت الله مصباح، بزرگترین فیلسوف حال حاضر شیعه است، با ارائه نظریه علم دینی خود گام بلندی در جهت تولید علم و فکر که از مطالبات جدی رهبر انقلاب از حوزه های علمیه به شمار می‌رود، برداشته است . تفسیر تسنیم ایشان  که به تعبیر خود آیت الله جوادی، المیزان فارسی است، هر چند به لحاظ روش شناسی و مکتب فکری، ادامه المیزان است اما نوآوریها، ابداعات و ابتکارات برجسته ای در خود دارد که مسلما در آینده، ارزش آن بیش از امروز روشن خواهد شد.


آیت الله سید مصطفی خمینی؛ امید آینده اسلام
پسر ارشد امام که به فرمایش مقام معظم رهبری، خمینی آینده ایران بود و نبوغ پدر را به ارث برده بود، در 27 سالگی توانست به سطح اجتهاد دست یابد. او شرح اسفار را نزد علامه طباطبایی خوانده بود و مبارزات سیاسی را از سال 41 آغاز نمود و ارتباط نزدیکی با سید مجتبی نواب صفوی در جمعیت فدائیان اسلام داشت. اولین بار در سال 42 دستگیر شد و تنها 5 روز از آزادی، به ترکیه و سپس به عراق تبعید شد و با اوج‌گیری نهضت آزادی‌بخش فلسطین تلاش گسترده‌ای برای حمایت و جذب روحانیون خارجی به این نهضت داشت تا آن‌جا که پس از تهدیدهای مکرر سران عراق و ایران در سن 47 سالگی به طور مشکوکی به رحمت خدا رفت و حضرت امام در وصف او که مانند دیگر شاگردان علامه فعال سیاسی و نخبه حوزوی بود گفت: «من مصطفی را برای آینده اسلام می‌خواستم».

شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح؛ سمبل وحدت حوزه و دانشگاه
در دورانی که با تبلیغات گسترده استعمارگران، تحصیلات دانشگاهی از نظر برخی علما نامطلوب و کفر آمیز توصیف می‌شد، آیت الله مفتح که از مدرسین حوزه علمیه بود با تشویق استاد فلسفه خود، علامه طباطبایی وارد دانشگاه شد و به تحصیل علوم جدید پرداخت و موفق به اخذ درجه دکتری فلسفه گردید. او که با ادبیات دو قشر مهم دانشجو و طلبه به خوبی آشنا بود طی سفرهای متعدد به شهرهای مختلف ایران در جلسات چندهزار نفری به تدریس و تبلیغ می‌پرداخت و در لابلای آن علیه حکومت پهلوی سخنرانی می‌نمود تا جایی که وی را به زاهدان تبعید کردند. وی پس از آزادی، در دانشگاه تهران همگام با شهید مطهری به تدریس پرداخت و با تعطیلی حسینیه ارشاد در مسجد جاوید ریاست گروه انقلابی‌ای را برعهده گرفت که با تدریس کلاس‌های مختلف، جوانان را به مسجد جذب می‌نمود و در سال 54 توسط رژیم، این مسجد تعطیل شد و مفتح به زندان افتاد. سرانجام این سمبل وحدت حوزه و دانشگاه، توسط گروه فرقان در روز 27 آذر 58 به شهادت رسید و به دلیل ارتباط برجسته‌ این حوزوی آشنا به علوم جدید با دانشگاه‌ها روز شهادت ایشان، روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گرفت.

شهید دکتر محمد جواد باهنر؛  شخصیتی که ناشناخته ماند
شاگرد درس تفسیر قرآن و شرح اسفار علامه طباطبایی که شش سال توفیق حضور در این کلاس را داشت، روحانی 25 ساله‌ای بود که علیه به رسمیت شناختن اسرائیل توسط دولت ایران سخنرانی تندی کرد و بازداشت شد. (یک سال از ماجرای فیضیه نگذشته بود که در سخنرانی علیه این اقدام رژیم مجددا به زندان افتاد).
وی در کنار آیت الله شهید بهشتی در وزارت آموزش و پرورش مشغول به کار گردید که با توصیه علامه، مسئولیت برنامه‌ریزی دروس و تألیف کتب تعلیمات دینی و درس‌هایی از قرآن را پذیرفت و با ورود به مباحث عدالت‌خواهانه و ضد ظلم و ستم، در شکل‌گیری زمینه‌های فکری ضد استبدادی دانش‌آموزان دوره‌های راهنمایی و دبیرستان نقش ویژه‌ای داشت. شهید باهنر پیش از سال 50 که از ایراد سخنرانی منع شد در انجمن‌ اسلامی مهندسین و پزشکان و جمع معلمین و مربیان در مسجد هدایت و الجواد و حسینیه ارشاد مواضع انقلابیون را تبیین می‌کرد.
ایشان پس از شهادت آیت الله بهشتی، دبیر کل حزب جمهوری شده بود به عنوان نخست وزیر شهید رجایی منصوب گردید و در انفجار دفتر نخست وزیری در 8 شهریور 60 به شهادت رسید. رهبر معظم انقلاب در توصیف این شهید گرانقدر می‌فرمایند که وی از جمله افرادی است که شخصیت‌اش ناشناخته باقی مانده است.

آیت الله شهید علی قدوسی؛ صدقه جاریه
شهید قدوسی پس از سال‌ها تلمذ نزد حضرت علامه مورد توجه استاد خود قرار می‌گیرد و استاد او را به دامادی می‌پذیرد. شاگرد برجسته علامه طباطبایی که اصول فلسفه و روش رئالیسم را در محضر استاد فراگرفته بود مشی علامه را در تربیت شاگردان انقلابی با تأسیس مدرسه حقانی در سال 42 ادامه داد. این مدرسه که با همیاری دیگر شاگردان علامه نظیر آیت الله مصباح و شهید بهشتی شکل گرفته بود، تنها یک حرکت صرف علمی نبود، بلکه ثمرات گسترده سیاسی داشت که نتایج آن بعد از قیام 15 خرداد و تبعید امام خمینی(ره) نمایان شد.
این شهید بزرگوار توسط حکمی از جانب رهبر کبیر انقلاب به دادستانی کل انقلاب اسلامی تعیین شد که با مشورت شهید بهشتی، تصمیم به اخراج نیروهای نفوذی منافقین از دادستانی و دیگر ارگان‌‌های دولتی گرفت و در نهایت در حالی که به بررسی پرونده عاملان ترور شهیدان رجایی و باهنر مشغول بود، به وسیله انفجار بمب در ساختمان دادستانی در 14 شهریور 60 به شهادت رسید.

مرحوم علامه حسن زاده آملی؛ ذوالفنون حوزه‌ها
مجتهد، ‌استاد حوزه، استاد نجوم، استاد فلسفه و ریاضی‌دان؛ عناوینی است که این استاد بزرگوار را  به "ذوالفنون" ملقب نموده است. مرحوم حسن زاده که 17 سال توفیق شاگردی علامه طباطبایی را داشته‌اند، در هنگام نام‌بردن از اساتید خویش بسیار خاضعانه و با تجلیل فراوان به این امر می‌پردازند. تعابیر ایشان در مورد حضرت آقا نیز ویژه و شنیدنی است. ایشان در حالی که دو زانو در برابر آقا نشسته بودند، ایشان را مولا خطاب می‌کنند که با ناراحتی و نهی آقا همراه می‌شود. علامه پاسخ می‌دهد که اگر یک مکروه از شما سراغ داشتم این کار را نمی‌کردم؛ و در جایی دیگر می‌گویند گوش‌تان به دهان رهبر باشد که ایشان گوش‌شان به دهان حجت‌بن‌الحسن است.

امام موسی صدر، مسیح لبنان
سید موسی صدر نیز از شاگردان علامه طباطبایی محسوب می‌شود. وی به توصیه اساتید خود و وصیت شرف‌الدین رهبر شیعیان لبنان، جانشینی او را می‌پذیرد. امام موسی صدر پس از دستگیری امام خمینی(ره) در سال 42 راهی واتیکان و مصر می‌شود تا برای آزادسازی امام، شاه را تحت فشار قرار دهد و تا آزادی امام سفر او ادامه پیدا می‌کند. رهبر شیعیان لبنان با اعزام جوانان به مصر جهت آموزش دوره‌های نظامی هسته‌ اولیه مقاومت لبنان را شکل داد. ایشان که توسط مسیحیان این کشور لقب مسیح لبنان گرفته بود، در سال 48 مجلس اعلای شیعیان لبنان را به عنوان اولین گام برنامه بلندمدت خود تشکیل داد. او در سال 57 ، "لوسین ژورژ" نماینده "روزنامه لوموند" در بیروت را به نجف فرستاد تا با اولین مصاحبه بین‌المللی امام خمینی، افکار عمومی جهان با حرکت عظیم امام آشنا شود.
امام موسی صدر در آخرین مرحله سفر دوره‌ای خود به کشورهای عربی، به دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی شد و در 9 شهریور 57 ربوده و مفقود شد ولی در حال حاضر پس از سقوط قذافی، بازگشت وی همچنان در هاله‌ای از ابهام است.

مرحوم آیت الله عزیز الله خوشوقت؛ درّ پنهان علامه
مرحوم آیت الله عزیز الله خوشوقت که به گفته حجت الاسلام صدیقی اولین شاگرد علامه طباطبایی، هم به لحاظ تقدم زمانی و هم به لحاظ رتبه اخلاقی می‌باشد، حکمت و فلسفه را نزد علامه طباطبایی نیز آموخته است و به اصرار ایشان جلسه خصوصی درس اخلاق عملی علامه با حضور تعداد معدودی از شاگردان شکل می‌گیرد. این عالم بزرگوار پس از احراز مقام اجتهاد از قم به تهران عزیمت نمود تا با برگزاری جلسات صمیمی پرسش و پاسخ در تربیت نفوس و پرورش فکری جوانان مشتاق به بهره‌مندی از کلام یک اسلام‌شناس مبرّز همت گمارد. شاگرد اخلاق علامه طباطبایی پس از بازگشت به تهران با اصرار فراوان شهید آیت‌الله قدوسی مواجه می‌شود که خواستار بازگشت وی به قم و برپایی کرسی درس اخلاق بود. صحبت‌های رو در روی ایشان با مراجعه‌کنندگان بعد از نماز ظهر و عصر در مسجد امام حسن مجتبی تهران با توجه به کهولت سن‌شان، عنایت این عالم گرانقدر را برای ارتباط با عموم مردم و جوانان روشن می‌سازد. از سویی دیگر شناخت کم‌نظیر این عالم انقلابی از اشخاص و جریانات سیاسی تاریخ معاصر و بصیرت بالا، ایشان را به مشاوری امین برای کارشناسان سیاسی و فرهنگی کشور تبدیل کرده بود.
ابعاد شخصیت برجسته عرفانی و اخلاقی وی همچنان مکتوم و ناشناخته است و شناخت ما محدود به گفته های برخی بزرگان علم و اخلاق است که با ایشان ارتباط داشته اند. برخی از این ابعاد با دقت در پیام رهبر انقلاب به مناسبت درگذشت ایشان و سخنانشان در منزل این عارف واصل قابل فهم است: «با تأسف و اندوه فراوان خبر رحلت عالم ربانی، سالک الی الله و عارف بالله مرحوم آیت الله آقای حاج شیخ عزیز الله خوشوقت رضوان الله علیه را دریافت کردم. عمری با برکت، سرشار از معنویت و تهذیب، و گامهای پیوسته در سلوک الی الله، همراه با مجاهدتی کم نظیر در تربیت نفوس مستعد و دلهای مشتاق، خلاصه ای از زندگینامه ی این روحانی مهذّب و این معلّم اخلاق و معرفت است. بی شک فقدان این شخصیت ممتاز، برای آشنایانِ رتبه ی معنوی آن بزرگوار مصیبتی اندوهبار و برای شاگردان و مستفیدان محضر پر فیض او ثلمه ئی بزرگ است.»
«ایشان که خب یک عمر طولانی با برکتی را گذراندند، و همه‌اش هم در راه خدا، همه‌اش برای خدا؛ زندگی پاکیزه، نورانی. از اول جوانی، ایشان در همین راه توحید و راه معرفت و راه سلوک بودند. تا آخر این عمر طولانی، ایشان در این راه ظاهراً لحظه‌ای توقف نکردند و پیش رفتند. خب خدای متعال هم انشاءالله عملش با ایشان عمل بندگان صالح خواهد بود، عمل اولیاء خواهد بود انشاءالله. گفت: پس عزا بر خود کنید ای خفتگان!
امیدواریم انشاءالله برکات آقای خوشوقت منقطع نشود از ماها، از شما جوانها، و برکات ایشان استمرار داشته باشد. بعد از رها شدن از قید مادی و مادیت، ارواح بندگان خوب خدا توانایی‌های بیشتری دارند؛ دعا می‌کنند، دستگیری می‌کنند، هدایت می‌کنند. رابطه را بتوانیم با اینها حفظ کنیم و نگه بداریم به نفعمان است، بتوانیم رابطه‌مان را با اینها حفظ کنیم، منتفع بشویم از دعایشان، از توجهاتشان، از برکاتشان انشاءالله. خدا انشاءالله درجات ایشان را عالی کند، و جایشان هم خیلی خالی است در این اتاق.»

مرحوم آیت الله علی سعادت پرور (پهلوانی تهرانی)؛ مشاهدات توحیدی در درس علامه
مرحوم آیت الله سعادت پرور که شاگرد شرح اسفار علامه طباطبایی بود، در سال 31 در سلک شاگردان اخلاقی عرفانی علامه قرار گرفت. ایشان نقل می‌کنند که علامه در جلسات درس از شاگردان می‌خواستند که درس جلسه قبل را بازگو کنند و سپس به تدریس بعدی می‌پرداختند. همچنین اذعان داشته‌اند که پس از شرکت در این جلسات، حالات و مشاهدات خاصی برایشان در مسائل توحیدی پدید آمد. آیت الله سعادت پرور می‌فرمودند که زندگی من دو رکن داشت؛ علامه طباطبایی و امام خمینی که هر دو را از دست دادم. ایشان در 5 آذر 83 در اثر بیماری قلبی که شروع آن نیز از رحلت حضرت امام بوده است، دعوت حق را لبیک گفتند.




انتهای پیام/


http://javaneparsi.ir/29649
اخبار مرتبط

نظرات شما