دروازه‌بان خبرساز تیم ملی زنان: به من گفتند دروازه‌بان شو یک هفته اعتصاب غذا کردم!/ ۳ بار رگ دستم را پاره کردند/ فوبیای تاریکی و رانندگی دارم

زهرا خواجوی، ملی‌پوش فوتبال خاتون بم است که آرزوی بازی در چمن ورزشگاه آزادی را دارد و از تاریکی و رانندگی می‌ترسد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، این فوتبالیست ورزش خود را با هندبال آغاز کرد؛ هر چند از دروازه‌بانی بدش می‌آمد ولی اکنون یکی از بهترین‌های ایران است. خیلی دوست دارد بخوابد ولی عاشق تمرین هم هست. با اینحال این دروازه‌بان معتقد است در حق فوتبال بانوان اجحاف شده و فدراسیون باید بیشتر به آنها اهمیت بدهد.

ورزش را از کجا آغاز کردی؟ شنیده‌ایم برای دروازه‌بان شدن اعتصاب غذا داشتی!

من با هندبال وارد ورزش شدم و به طور اتفاقی به سمت فوتسال کشیده شدم. در این رشته هم درون دروازه نمی‌ایستادم. پس از گذشت دو سال، به تیم ملی زیر ۱۴ سال دعوت شدم. فصل ۹۴-۹۳ به تیم پاس همدان رفتم و یک روز که یکی از دروازه‌بانان تیم نیامده بود، مربی از من خواست درون دروازه بایستم و واکنش‌هایی به صورت غیرعادی و غیرارادی داشتم. پس از مسابقه مربی مرا کنار کشید و گفت اگر می‌خواهی در تیمم باشی، باید دروازه‌بان باشی. من نیز یک هفته اعتصاب غذا کردم ولی وقتی دیدم چاره‌ای ندارم، آن را قبول کردم.

به چه بخشی از ورزش علاقه‌مندی؟

کلاً من عاشق تمرین کردن هستم و اگر یک روز تمرین نکنم، از لحاظ روحی و روانی واقعاً به‌هم می‌ریزم. در برهه‌ای که کرونا بود، تمرینات قدرتی و بدنسازی را در خانه با وسایلی که داشتم، انجام می‌دادم ولی از لحاظ روحی شدیداً تخریب شده بودم. پس از دوران قرنطینه، به مدت یک ماه با مربی خصوصی تمرین کردم و تا روزی ۶ ساعت نیز تمرین داشتم.

شما زیاد می‌خوابید. داستانش چیست؟

 چون عاشق خوابیدن هستم.

خوب این با تمرین کردن و فعال بودن‌تان منافات ندارد؟

عاشق خوابیدن هستم ولی اولویت با آرزوها و اهدافم است. حس می‌کنم زمانی که بتوانم به آرزوها و هدف‌هایم برسم، زمان زیادی است که بتوانم بخوابم. پس اکنون تلاش می‌کنم.

از تاریکی می‌ترسید؟

نسبت به آن فوبیا دارم.

پس در اردوها و در کنار بازیکنان دیگر چگونه سر می‌کنید؟

در مدتی که فوتبال بازی کرده‌ام، عادت کردم یا اینکه پرده‌ها را می‌کشم که نور داخل بیاید.

زهرا خواجوی

در تیم‌های مختلف و خوبی بازی کرده‌اید. نظرتان به طور کلی در مورد فوتبال بانوان کشورمان چیست؟

به نظرم در حق فوتبال بانوان اجحاف شده است. من در تیم‌هایی بوده‌ام که بازیکنانی داشته‌اند با قرارداد ۵ میلیون تومانی. کلاً سطح فوتبال در سال‌های اخیر پیشرفت داشته و مربیان نیز سطح علمی بالاتری پیدا کرده‌اند ولی نیاز به حمایت‌های بیشتری از سوی فدراسیون است.

هیچ وقت شده بگویید دیگر رقیب ندارم؟

به نظرم اگر کسی فکر کند رقیب ندارد، آن روز پایان کارش است. بله من به تمامی رقیب‌هایم فکر می‌کنم و خودم را با دیگران مقایسه نمی‌کنم و سعی می‌کنم بهترینِ خودم باشم.

شما علاقه‌مند به بازیگری هستید. پیشنهاد بازیگری هم داشته‌اید؟

بله، در آن زمان که رکورد زده بودم، یکسری کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها پیشنهاد بازیگری دادند اما چون تمرکز من در حال حاضر کاملاً روی ورزش است، پیشنهادها را رد کردم.

الگوی شما داخل و خارج از ایران چه کسی است؟

الگوی ورزشی من مانوئل نویر دروازه‌بان و کاپیتان تیم ملی آلمان و باشگاه بایرن‌مونیخ است و بازیکن مورد علاقه‌ام لیونل مسی. در داخل نیز آقایان مهدی رحمتی، پیام نیازمند و علیرضا بیرانوند که جزو گلرهای خوب کشورمان هستند.

آرزویت بازی در کدام تیم خارجی است؟

دوست دارم در بارسلونا بازی کنم.

تاکنون در استادیوم آزادی بازی نکردید؟

بازی در چمن آزادی نه فقط برای من، بلکه برای همه فوتبالیست‌ها یک آرزو است. شاید هزار بار از کنار استادیوم رد شده باشم ولی داخل چمن را لمس نکرده‌ام.

زهرا خواجوی

آیا معتقدید گلرهای خانم از آقایان بهترند؟

گلرهای خانم توانایی این را دارند که در حد آقایان شوند.

خاطره خاصی از دوران کودکی دارید که برای همیشه در ذهن‌تان مانده باشد؟

من یک دختر بسیار لوس بودم که فقط در خانه با عروسک بازی می‌کردم. تلنگر ورزش هم به یک‌باره به من خورد و در طول سال‌هایی که مدرسه بودم، مرتباً خودم را به مریضی می‌زدم. یادم می‌آید یک بار در همدان تمرین داشتیم و می‌خواستم به آن برسم که گفتم آپاندیسم درد می‌کند. سپس مرا به دکتر بردند. در آنجا یکسری از این پزشکان بی‌تجربه حضور داشتند که سر از کار درنمی‌آوردند. حتی برای زدن سرم، ۳ بار رگ دستم را پاره کردند. آنها گفتند باید جراحی شوی. سپس دیدم اوضاع خوب نیست، گفتم این داستان را از خودم درست کرده‌ام. سرپرستی که با من فرستاده بودند نیز می‌خندید. کلاً هرجا به بیمارستان می‌رفتم، به من می‌خندیدند.

چرا از رانندگی بدتان می‌آید؟

یکی از فوبیاهای زندگی‌ام رانندگی است و خیلی از آن می‌ترسم. یعنی اول رانندگی، بعد تاریکی. یک‌بار هم رفتم و همه چیز خیلی خوب بود ولی سر امتحان آموزشگاه رانندگی که رسید، نرفتم.

پرسپولیس یا استقلال؟

همیشه استقلال.

بهترین خاطره و بدترین گلی که خوردی؟

بهترین خاطره، عکس‌العمل‌های خوبم در دفاع از دروازه‌ مقابل تیم مدعی سیرجان بود. بدترین گلی که خوردم در تیم ملی و از ملی‌پوش ازبکستانی بود

زهرا خواجوی




انتهای پیام/


http://javaneparsi.ir/39224
اخبار مرتبط

نظرات شما