تکرار/ هر روز با یک شهید؛

توسل به پروردگار، هنگام بروز مشکالات و مصائب

پدر و مادر عزیزم در مصائب و مشکلات و بلایا صبر نمایید و شب‌های جمعه براى من قرآن بخوانید.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، شهید مجید وفایی در تاریخ بیست و هفتم شهریورماه ۱۳۴۷، در خانواده‌ای مؤمن و متدین در رو ستای تاج خاتون از توابع شهر قم دیده به جهان گشود.

این خانواده معظم پس از چندی به شهر قم نقل‌مکان کردند.
او پس از سال‌ها کوشش و تحصیل در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران پذیرفته شده بود.
شهید وفایی همراه با خیل کاروان سپاهیان حضرت محمد (ص) در طی عملیات کربلا ۴ در تاریخ سوم دی‌ماه ۱۳۶۵ با اصابت خمپاره به پیکر مطهرش به درجه رفیع شهادت نائل گشت. 
در ادامه وصیت‌نامه این شهید والامقام را می‌خوانید.

به نام خدا و برای‌خدا و به یاد خدا.
بنام آن که بر مؤمنین رئوف است و مهربان و بنام آن که بر مشرکان قهار است و جبار و بنام آن که جان می‌دهد و جان می‌گیرد و بنام آن که هستی‌بخش است و هستى گیر و بنام آنکه یاری‌دهنده لشکر اسلام در مصاف علیه لشکر کفر و نفاق است.
خدایا تو خود می‌دانی که از وقتى که خود را شناختم بزرگ‌ترین آرزویم شهادت در راه تو بود.
جان‌دادن و به‌سوی تو بال گشودن بود و حال که این فوز عظیم نصیب من شده است بسیار خرسندم.
این حقیر مجید وفایى فرزند اکبر وصیت‌نامه خود را در موارد زیر ذکر می‌کنم.
حدود ۱۰ روز روزه واجب ماه مبارک رمضان از من قضا شده است که امیدوارم یکى از برادرانم و یا پدر و مادرم آن را براى من بجا بیاورند.
۲- بنا بر احتیاط حدود یک ماه نماز قضا برایم بخوانید.
۳-حدود چند هزار تومان پول دارم که خودتان مقدار آن را می‌دانید که اولاً حتماً خمس آن را بدهید و بعد خودتان به هر راهى که خواستید خرج نمایید.
۴-مقدارى لباس دارم که تا آنجا که قابل‌استفاده برادرم است او استفاده نماید و مابقى را به هر کس که نیاز دارد بدهید.
۵- یک عدد بادگیر دارم که البته متعلق به بیت‌المال است ولى پول آن را به جبهه داده‌ام ولى بااین‌حال حتماً آن را تحویل جبهه بدهید.
به پدر و مادر و برادر و خواهر و آشنایان و اقوام چند توصیه دارم:
۱-مادر و پدر عزیزمی عزیزانى که به‌خاطر بزرگ نمودن من زحمت‌های بسیار متحمل شدید از شهادت من هیچ ناراحت نباشید، بلکه افتخار هم نمایید و این را قبول کنید که من امانتى بودم از طرف خداوند متعال.
ان‌شاءالله که مرا حلال کنید چون واقعاً در زندگی‌ام نتوانستم زحمات شما را جبران کنم ولى ان‌شاءالله که در آخرت بتوانم به اذن خداوند شما را شفاعت بنمایم.

پدر و مادر عزیزم در مصائب و مشکلات و بلایا صبر نمایید و شب‌های جمعه براى من قرآن بخوانید.
برادران عزیزم ان‌شاءالله که بدی‌های مرا نادیده بگیرید و مرا حلال کنید و عمر خود را در راه خدمت به اسلام و مسلمین صرف نمایید و هر وقت که جبهه‌ها احتیاج به نیرو داشت با جان‌ودل سلاح برگیرید و به یارى اسلام بشتابید.
خواهرانم، وصیت من به شما فقط و فقط این است که زینب گونه زندگى کنید و فرزندان خود را طورى تربیت نمایید که در آینده نزدیک از یاوران اسلام و قرآن باشند.
دوستان و آشنایان و خویشاوندانم، به خدا قسم، به خدا قسم دنیا، به خدا قسم دنیا خیلى بی‌ارزش است و عمر انسان خیلى زودگذر؛ پس بیایید به‌سوی ایزد منان برویم و کارهایمان را به‌خاطر او انجام دهیم و به عبادات و وظایف دینی‌مان بیشتر توجه کنیم و در این رهگذر زود، توشه‌ای براى آخرت خود بیاندوزیم.
مبادا در رختخواب بمیریم که علی‌اکبر حسین در میدان جنگ شهید شد.
نسبت به مسائل انقلاب و اسلام بی‌توجه نباشیم و تا می‌توانیم زندگى خود را صرف خدمت به اسلام و مسلمین نماییم و امام عزیز را در این راهى که ما را به‌سوی فلاح و رستگارى و سعادت هدایت نماید تنها نگذاریم و به سخنان او جامه عمل بپوشانیم.
در آخر از همه دوستان و آشنایان و خویشاوندان ملتمسانه حلالیت می‌طلبم و از آن‌ها می‌خواهم که هر بدى از این حقیر دیده‌اند ببخشند؛ چون واقعاً خداوند حق‌الله را می‌بخشد و حق‌الناس را نمی‌بخشد.
آخرین وصیت من به تمام امت شهیدپرور این است که امام عزیز را تنها نگذارید و جبهه‌های جنگ را تقویت نمایید.
ساعت ۱۱ روز جمعه هشتم آذرماه ۱۳۶۵




انتهای پیام/


http://javaneparsi.ir/43586
اخبار مرتبط

نظرات شما