روایت آسمانی شدن شهید جلیلوند را در «تیدا» بخوانید

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، «تیدا» روایت مادرانه شهید جلیلوند است که از دوران کودکی تا شهادت به صورت داستانی به رشته تحریر در آمده است. مخاطب با مطالعه این کتاب با تربیت دینی، محبت، خوش خلقی، پشتکار و نبوغ شهید جلیلوند آشنا می‌شود. این شهید عزیز در رشته‌های مختلف ورزشی مثل شنا، کشتی و جودو صاحب مقام و نشان قهرمانی بود.

شهید جلیلوند در کنار خلق پهلوانی و مهربانی بی حد در حق خانواده و دوستان که زبان زد همگی است در مجموعه هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با بدست آوردن تخصص و مهارت در آموزش و کار با پهپاد و دوش پرتاب‌ها دارای استعداد و نبوغ چشمگیری بود، همکاران و همرزمان شهید در طی تحقیق و مصاحبه به ایمان، لبخند و تخصص شهید اشاره داشتند.

تیدا؛ بر چشمان مادر نشست

با شروع بحران در منطقه, شهید جلیلوند به عنوان مستشار نظامی و برای آموزش نیرو‌های نهضتی به لبنان، عراق و سوریه اعزام شدو دفاع از حرم بانوی دمشق تب و تاب عشقی به دلش انداخت که به برای حضور عملیاتی با پیگیری و اصرار زیاد از یگان هوافضا منفک و به یگان نیرو مخصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ملحق شد.

بار‌ها حضور در مناطق عملیاتی سوریه نشان از نبوغ و تخصص شهید جلیلوند داشت که مخاطب با مطالعه کتاب می‌تواند با همرزمان شهید همراه و همقدم شده و خاطرات را مرور کند.

ایشان  در ایام ماه مبارک رمضان سال ۹۶ درمنطقه اثریا به شهادت می رسند و پیکر مطهرش همزمان با شب‌های قدر به آغوش خانواده برمی گردد.

برشی از کتاب;
از لای پوشه برگه را درآورد و نشانم داد. نگاهی به کاغذی کردم. فقط یک جمله‌اش به چشمم آمد و آن جمله درست زیر امضایش نوشته بود: شهید حیدر جلیلوند! گفتم: «الهی شکر که به خواستهٔ دلت رسیدی.»
حمید اخم کرد و گفت: «مامان‌جانم فکر می‌کنی برای دلم این‌همه تلاش کردم؟ می‌دونی از همین جا که راه می‌افتم، دل‌تنگ تک‌تک شما می‌شم تا وقتی که برمی‌گردم؟ می‌دونی اونجا چقدر شرایط سختی داریم؟ کاش باور کنی فقط برای این پا روی دلم می‌ذارم و می‌رم که دوباره قصهٔ اسارت حضرت زینب و سیلی‌خوردن حضرت رقیه تکرار نشه!»
آمدم روبه‌رویش نشستم و گفتم: «حمید، تو به‌اندازهٔ همهٔ دنیا برام عزیزی؛ ولی من رو با چوب عشق به اهل‌بیت محک نزن. من فقط نگران زن و بچه‌ت هستم. نگران بی‌قراری‌های دل پدرت و بی‌پشت و پناه‌شدن برادرهات و بی‌مونس‌شدن خودم.» برای لحظه‌ای نتوانستم جلوی اشک‌هایم را بگیرم. حمید روی صورتم دست کشید و اشک‌هایم را پاک کرد و گفت: «الهی دورت بگردم، من که عزیزتر از اولاد حضرت زهرا نیستم. قرار نیست اتفاقی بیفته، من به تکلیفم عمل می‌کنم. اگر شهادت قسمتم شد به‌ مهربانی خدا بیشتر از هر چیزی ایمان دارم و اگر قسمتم نشد که بعد از این جنگ تا آخر عمر نوکری شما و بابا رو می‌کنم.»

کتاب تیدا در ۱۶۴ صفحه و به قلم شهلا پناهی همزمان با ایام سی ودومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران، توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و عرضه می‌گردد.




انتهای پیام/
http://javaneparsi.ir/7510
اخبار مرتبط

نظرات شما