printlogo


امان از چشمان آرتین...
امان از چشمان آرتین...
کد خبر: 37926
 امان از غریبی آرتین و چشمان معصوم اش که قلب را به درد می آورد آرتین با چشمان پاک و معصومش شهادت پدر، مادر و برادرش را دید اما تصور می کنند آنها روزی باز خواهند گشت.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، این روزها قلب هایمان آکنده از درد بزرگی است که التیامی ندارد کلاس های درس در مدارس سرزمین عزیزمان ایران سه غایب همیشگی دارند که دیگر هیچ گاه همکلاسی هایشان آنها را نخواهند دید و نیمکت های مدرسه ها آرشام، علی اصغر و محمد رضا را دیگر نمی بینند.

حیف آن چشمان زیبای آرشام، صورت ماه علی اصغر و معصومیت محمدرضا نبود که به دست داعشیان بی صفت و مزدوران داخلی پر پر شد، آنها که به بهانه یک دروغ کشور را به آشوب کشاندند و سیل خون راه انداختند اما برای معصومیت نگاه آرتین سکوتی شیطانی کردند.

معلم هرچه آرشام ، علی اصغر و محمد رضا را در کلاس صدا می زند کسی پاسخ نمی دهد، آنها دیگر به مدرسه نخواهند آمد از کجا معلوم شاید همکلاسی هایشان در دلشان بگویند حتما آرشام مریض شده یا علی اصغر و محمد رضا به سفر رفته اند و هفته دیگر به مدرسه می آیند اما حیف که این سفر هرگز بازگشتی ندارد و کتاب و دفتر هایشان دیگر خطی از آنها را لمس نخواهند کرد.

 امان از غریبی  آرتین که با چشمان پاک و معصومش شهادت پدر، مادر و برادرش را دید اما تصور می کنند آنها روزی باز خواهند گشت آرتین خیلی کوچک است درکی از مرگ ندارد وقتی به او می گویند پدرت رفته پیش خدا می پرسد کی برمیگرده؛  کاش سلبریتی های مزدور که آتش به جان فرزندان این وطن زدند به آرتین پاسخ دهند که پدرش کی برمیگردد.


می گویند محمدرضا برای شفای مادرش به زیارت رفته بود مگر می شود صورت ماه و معصومش از ذهن ها پاک شود آنجا که غرق در خون دستانش آغوش خدا را طلب می کرد و مظلومانه در صحن شاهچراغ از پهلویش خون جاری شده بود، گفتم زخم پهلو و چقدر ما شیعیان  روضه پهلوی شکسته می دانیم و می خوانیم و می گریم .


درد غریبی است وقتی به عکس علی اصغر آن پسرک معصوم عشایر غرق در خون را نگاه می کنیم و باز هم روضه علی اصغر های کوچک زخمی شده از تیر دژخیمان  را بلدیم.


خدایا می بینی با بچه های کوچک شیعه چه می کنند و چه مظلومانه به جرم شیعه بودن این چنین به خاک و خون کشیده می شوند آنها فقط چند دانش آموز بودند که امروز باید در مدرسه بودند و صدای خنده آنها از حیاط مدرسه تا آسمان می رفت اما امروز آنها زیر خروارها خاک دفن شده اند، اما هنوز آنها که باشیطان عهد اخوت بسته اند با رقص روی خون آرشام ، علی اصغر و محمدرضا درد یک تکه روسری دارند که از سر بردارند در شبکه های کثیف خود منتشر کنند، تا فرصت جدیدی به دژخیمان دهند تا در گوشه دیگری از این وطن آشام ها و علی اصغرها را پر پر کنند.


 خدایا دردهایم را فقط به تو می گویم می دانم تو قاصم الجبارین هستی....

مرضیه مهدیلو

انتهای پیام/۱۷۰


لینک مطلب: http://javaneparsi.ir/News/item/37926