وی که در خانواده محروم میزیست تا کلاس چهارم بیشتر درس نخواند؛ اما مسائل را بهخوبی تحلیل میکرد.
در دوران انقلاب بقالی پدرش مرکز تجمع مبارزین چهارمردان بود او یکی از فعالترین کسانی بود که با همکاری شهید سید عبدالله برقعی در قم سهراهی و بمبهای دستی میساخت خونسردی او در پرتاب بمبهای دستی و سهراهی بهطرف گاردیها مثالزدنی بود.
در زمانی که شیراز درگیری بود به درخواست یکی از مبارزان جهت رساندن سهراهی با یک ساک پر از سهراهی باکمال خونسردی ۸۰ کیلومتر را پیاده بهسوی بخش لامرد فارس برد؛ در آن جا باهوش و ذکاوتی که داشت دستگاهی شبیه خمپارهانداز درست کرد و در همان جا بود که برنامه خلع سلاح ۱۱ پاسگاه ژاندارمری را مطرح کرد و در همان زمان بهوسیله یکی از روحانیون مبارز از امام (ره) استفاده شد که امام (ره) اجرای طرح در آن را مصلحت ندیدند و علی محض ولیامر زمان شد.
در همان زمان به خانههای سازمانی ارتش نیز سهراهی برد و آن جا مشغول ساختن بمبهای دستی میشد.
در قم طرح انفجار خانههای ساواکی را اغلب او تهیه میکرد.
تمام دیوارهای شهر برای او انبار باروت و مواد منفجره بود.
در تمام نقاط شهر مکانهایی برای جاسازی سهراهی و گوگرد درست کرده بود.
در جریان انقلاب هماهنگی نیروهای مبارزه قم را در گوشهوکنار شهر بر عهده داشت و همهجا یارانی داشت.
ایمان، اخلاص و صبر او نمونه بود؛ در بهترین وضعیت مادی هم قبول نمیکرد مسائل شخصی را بر مسائل انقلاب ترجیح دهد.
او در همهجا حاضر بود؛ هر کجا مبارزه بود، علی هم بود.
با شهید محمد منتظری به سوریه رفت و به هنگام نصب عکس امام دستگیر شد؛ در همان جا علی با مرد بهاصطلاح شماره ۲ فلسطین بهخاطر مسئله کمک به مبارزین فلسطین برای شرابخوری درافتاد.
با شروع غائله کردستان علی به آن جا شتافت.
ایثارگریهای او به همراه همرزمان شهیدش شهیدان پیروسی، وکیلی و جودی در سنندج، سقز و بانه در میان رزمندگان از بهیادماندنیترین خاطرات است.
در همان زمان در کردستان بود و با شنیدن خبر حمله عراق به ایران یک گروه ضربتی به همراهی علی شروع به مینگذاری مسیر کردند و سه چهار بار عملیات سخت برونمرزی علیه مزدوران بعثی انجام دادند که هر کدام ۳ روز به درازا میکشید.
سرانجام در بانه با هئیت به اصطلاح حسن نیت و داریوش فرهر خائن درگیری شدید پیدا کرد و به قم بازگشت.
ولی چندان نگذشت و این بار به مریوان رفت؛ در مریوان بود که خبر تظاهرات به نفع قطب زاده خائن در قم را در روزنامه خواند و با سرعت به قم آمد تا بداند چه کسانی اجازه دادهاند در قم به نفع قطبزاده منافق راهپیمایی شود.
علی آمد و مرحله جدیدی از مبارزه علیه منافقین و لیبرالها در قم آغاز شد.
علی در زمانی که هنوز ماهیت منافقین آشکار نشده بود به همراهی دوستان مقر آنان را تسخیر کرد و او جلسات افشاگری علیه منافقین و لیبرالها را در قم به راه انداخت.
تا جایی که وقتی منافقین نام او را میشنیدند لرزه به اندامشان میافتاد.
زمانی که سلامتیان مائوییست خائن به قم میآمد آرامش را از او میگرفت.
علی در همین زمان ستاد ناحیه مقاومت ۲ را در چهارمردان راهاندازی کرد و در میان همه ستادها نام علی میدرخشید.
با عشق عجیبی که به شهیدان بهشتی و رجایی داشت لحظه ای از مبارزه با بنی صدر خائن و اراذل و اوباش دست نکشید.
در ایام دستگیری منافقین یکی از موثرترین نیروها بود که با بسیج نیروها و اعزام آنها به تهران نقش ایفا میکرد.
پس از حادثه هفتم تیر چون یک گردان پر تجربه اطلاعاتی سران منافقین را دستگیر کردند و دفتر هماهنگی بنی صدر و روزنامه انقلاب اسلامی را تصرف کردند.
در این ایام روز و شب نمیشناخت و منزل به منزل به دنبال منافقین در سوراخ خزیده میگشت و یک به یک آنها را دستگیر مینمود.
در یکی از خانههای تیمی منافقین طرح انفجار جامعه مدرسین را کشف کرد؛ علی با شور و اشتیاقی که به جهاد و مبارزه داشت علاوه بر نقش موثر در صحنههای داخلی و مبارزه علیه مزدوران بعثی نقش مهمی داشت.
سرانجام شهید علی ورزنده مشهور به علی کل احمد در عملیات محمد رسول الله هنگامی که فرمانده ۱۲۰ نیروی بسیجی و رزمنده را بر عهده داشت در قله عبادت مریوان در اثر ترکش خمپاره زمانی دشمن در ۱۱ بهمن ۱۳۶۱، به درجه رفیع شهادت رسید.
نام علی کل احمد بهعنوان پرچمدار حزبالله و طلایهدار صحنههای مبارزه با کفر و نفاق همچنان در ذهن و یاد مردم و بسیجیان قم زنده است. یادش گرامی و راهش پررهرو باد.
لینک مطلب: | http://javaneparsi.ir/News/item/51724 |