سیل، منازل روستایی شرق هرمزگان را سیراب کرد/ زلال مهربانی در چشمان کودکان مازغی نقش بسته است

قریب به سه هفته از آغاز بارندگی های شدید شرق استان هرمزگان به خصوص در شهرستان میناب می گذرد، حجم ورودی سیل به شکلی رقم خورده که چند روستای این شهرستان به زیر آب می روند و گویا سال ها چشم انتظاری از بی آبی، به گونه ای جبران می شود که زندگی مردم روستایی را در آغوش می گیرد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، ماهیت کاری مان در حوزه رسانه، بر دغدغه ها و نگرانی هایمان از وضعیت مردمان خون گرم این منطقه افزوده است، تمام فکر و ذهنمان درگیر کودکانی است که در این ایام سرد سال چگونه می خواهند با این بحران به زندگی عادی خود بازگردند.

پس از کش و قوس های فراوان و کاهش یافتن مشقت های کاری، با گروهی از همکاران رسانه ای تصمیم سفر به دیار انبه و یاسمین می گیریم ، سرآغاز سفرمان را با یاد و نام شهیدی آغاز کرده ایم که عنوان شهید شاخص رسانه هرمزگان را داراست، شهید یوسف دقت، فردی که امروز اصحاب  رسانه ارادت خاصی به مقام شامخش دارند.

ساعت ۱۷ به وقت بندرعباس است، در مکان از پیش تعیین شده ای، همگی حضور پیدا می کنیم، تا هرچه زودتر بار سفر را بسته و سرآغاز ماجراجویی جدیدی باشیم.

صندوق عقب ماشین را به گونه ای از تجهیزات رسانه ای و البسه همراهمان انبوه ساخته ایم که برای بسته شدنش، با التماس از این خودروی ملی خواهش همکاری و همراهی داریم. لپ تاپ ها را نیز به درون ماشین می آوریم تا مراقبت ویژه ای حاصل گردد.

خودروی پراید همکارمان، دیگر طاقت جثه های ما را ندارد، نمی دانم مشکل از مدل پایین این ماشین است که در هر دست انداز خودش را با زمین مماس می سازد، یا اینکه وزن بدنی مان در پرخوری هایمان بالا رفته که در هر دست انداز، آخی می گوید و مسیرش را ادامه می دهد.

ساعت قریب به ۲۰ شب است، مسیر یک ساعت و نیمه را سه ساعته طی نموده ایم، البته توقف هایمان در طول مسیر را می توانیم دلیل این تاخیر در حضور عنوان نماییم.

محل اسکانمان را یک دوست قدیمی متقبل شده است، روستای حکمی باری دیگر ما را فرا خوانده است، که پس از سال ها از جلوه های زیبایش بهره مند شویم.

شب را با یک دورهمی صمیمانه و خوردن شامی ساده اما بسیار خوشمزه به پایان می رسانیم، تا صبح در میان مردم سیل زده شهرستان میناب، از آلام مردم به صورت میدانی آگاه شویم.

آگاهی از اسکان موقت سیل زدگان ما را به مدرسه روستای دهو کشانده است، ورودمان در این مدرسه بزرگ، ما را با جمعی از کودکان، مردان و زنان روستایی مواجه می سازد، معلوم است سحر خیز تر از ما بوده اند، با کمی پرس و جو متوجه می شویم تمامی آنها از سیل زدگان روستای مازغ بالا هستند که به دلیل آبگرفتگی منزلشان به این مدرسه پناه آورده اند.

بازی یک کودک با موتور کوچکش در آب های باقی مانده از باران در حیاط مدرسه توجهم را جلب می کند، لذت بازی با این اسباب بازی در آب باران برایش از بازی های موبایلی بیشتر ارزش دارد و این حس کودکانه اش، مرا به یاد کودکی ام می اندازد.

با مردم محلی همکلام می شویم، سیل ویرانگر به درون خانه هایشان آمده و تمام وسایلشان را با گل و لای همراه ساخته است، خانمی که به همراه دو فرزندش در این محل اسکان یافته می گوید، حجم بارش ها به قدری زیاد بوده که در سال های اخیر نمونه اش را مشاهده نکرده بودیم، و بر اثر حجم بالای بارش ها، سیل به سمت روستایمان سرازیر شده است که در اثر آن منازلمان را آب گرفته و تا کنون قادر به بازگشت نبوده ایم.

یکی دیگر از مردمان سیل زده مازغ بالا نیز می گوید، قریب به ۲۰ روز است که در این محل اسکان یافته ایم، شرایط برایمان سخت شده اما چاره ای نیست، باید تحمل کنیم تا منازلمان از آب گرفتگی رهایی یابد و بتوانیم سر و سامانی مجدد به زندگی مان بدهیم.

به گفته این زن روستایی، برخی دیگر از وسایلمان نیز دیگر قابل استفاده نمی باشد که باید آنها را به زباله دان بیاندازیم، حتی برخی از وسایل برقی مان نیز سوخته است که در این شرایط اقتصادی توان تعمیر آنها را نداریم.

معتمد محلی روستای دهو که امورات اجرایی مربوط به اسکان سیل زدگان روستای مازغ را پذیرفته ، از همت والای مردم این روستا سخن می گوید.

به گفته وی، تمام اهالی، دست به دست هم داده اند تا نگرانی های ساکنین روستای همجوارشان را کاهش دهند و با محیا کردن شرایط حضور و تامین وعده های خوراکی ، چند صباحی میزبان خوبی از مردم سیل زده باشند.

تصمیم به ادامه ماجراجویی در روستاهای سیل زده را گرفته ایم، که ناگهان یکی از اهالی روستا که از ماهیت کاری مان باخبر شده ، ما را به سمت منزلی می برد که در بارندگی های اخیر خسارت های زیادی به محل سکونت این فرد روستایی وارد شده است.

کوچه و پس کوچه های “دهو” را طی می کنیم تا در یک کوچه باریک، درب زنگ زده منزلی را به صدا درآوریم و با نگاه مهربانانه  پیرمرد روستایی همراه شویم.

آقا رضا، با احوال پرسی بسیار گرم ما را به درون خانه اش دعوت می کند، یاالله می گوییم  و وارد منزل می شویم، در اولین قدم های حضور بهتی عجیب ما را فرا می گیرد، با انبوهی از وسایل در حیاط منزل مواجه می شویم، که باران حسابی از خجالت آنها درآمده و دیگر قابل استفاده نیستند.

از یخچالی که سوخته تا تخت خوابی که به دلیل فرو ریختگی سقف منزل دیگر قابل استفاده نیست را شاهد هستیم، آقا رضا نیز در تشریح این ماجرا می گوید، سقف منزلم در بارندگی های اخیر فرو ریخته و شب ها را با یک پتو سر می کنم.

این پیرمرد روستایی که از شرایط مالی مناسبی نیز برخودار نمی باشد، چشم انتظار حضور مسئولان است تا شاید برخی از دلنگرانی هایش کاهش یابد.

با تصویربرداری از این منزل ویران شده، قول پیگیری را می دهیم و مسیرمان را به سمت روستای مازغ بالا ادامه می دهیم، دشت های پر از آب در طول این مسیر ما را نسبت به حجم اتفاقات بحرانی بیشتر آشنا می سازد.

وارد روستای مازغ بالا می شویم،  همه جا را آب فرا گرفته اما به گفته مردم محلی، از شدت حجم ورودی آب کاسته شده است، یکی از ساکنین این روستا ما را به درون منزلش می برد و از نزدیک شاهد گل و لایی هستیم، که کل حیاط را پر نموده و برای رفت و آمد باید تا ساق پا را درون گل و لای بگذاریم تا بتوانیم جابجا شویم.

مردم روستا مطالباتی دارند که در صدر آن، بهسازی مسیر مواصلاتی روستایی است، گویا از این  جاده روستایی چند روستای دیگر نیز بهره مند هستند اما زیرساخت های آن در پیچ و خم کارهای اداری مانده است.

پس از ثبت گزارش های میدانی از مشکلات عدیده مردمان این روستا، تصمیم به حضور در روستای کلاهی گرفتیم که در مسیر این روستا متوجه حضور نماینده ولی فقیه در استان هرمزگان شدیم.

برا تهیه گزارش، با امام جمعه بندرعباس همراه شدیم که ماحصل آن حضور در جمع مردم سیل زده و بازدید از سیل بند ۱۰ کیلومتری بود.

ناگفته نماند که فراهم شدن تهیه خوراک خبری مان، گرسنگی صبح و ظهرمان را به فراموشی سپرد و مصاحبه با مقام های شهرستانی اعم از فرماندار، فرمانده سپاه، رئیس اداره داهداری و … که برای یافتنشان باید به این در و آن در می زدیم، به لطف این بازدید میدانی رقم خورد.

بازدید از محور مواصلاتی مازغ پایین به کلاهی نیز پر از حاشیه های خبری بود، چرا که مردمان این منطقه به دلیل عدم دسترسی به یک پل بر روی رودخانه، هر روز باید به آب بزنند تا بتوانند مسیر مواصلاتی را ادامه ددهند.

امتداد مسیرمان به سمت بستر اصلی رودخانه ای است که عدم لایروبی آن، سرآغاز سیل میناب است، برخی از مردم می گویند اگر این رودخانه لایروبی شده بود امروز شاهد چند شاخه شدن مسیر سیلاب نبودیم که روزگارمان به این شکل باشد.

در آخرین ماجراجویی یک روزه، مسیرمان به سمت بندرکلاهی ادامه پیدا می کند، معتمدین محلی ما را همراهی می کنند و از مشکلاتشان می گویند، این روستا هم از سیل خسارت های زیادی را متحمل شده است، زمین های شوره زار این روستا آب را در درون خودش جذب نکرده که این موضوع باعث شده اطراف خانه ها را ، حجم وسیعی از آب حاصل از باران و سیلاب فرا گیرد.

معتمدین محلی دو درخواست ویژه دارند، یکی از درخواست هایشان لایروبی مسیر سیلاب و دیگری اختصاص بودجه ای ویژه برای ایجاد زیرساخت های جاده ای روستا ها در جهت انتقا آب های سطحی و رفت و آمد مردم روستا است.

پس از گپ و گفت های صمیمی با این مردمان خوش قلب، غروب خورشید را شاهد هستیم که هویدای پایان یافتن روز کاری مان بوده و مسیر برگشت را با تداعی کارهای امروز به پایان می رسانیم ، اما این پایان ماجرا نیست…



انتهای پیام/


http://javaneparsi.ir/30884
اخبار مرتبط

نظرات شما