یادداشت؛
«اسفند»؛ سند تصویری وفاداری در دل جنگ تحمیلی

فیلم «اسفند» نشاندهنده وفاداری عشایر و قبایل جنوب کشور به نظام جمهوری اسلامی ایران است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» فیلم سینمایی «اسفند» به کارگردانی دانش اقباشاوی، تلاشی قابلتقدیر برای احیای یاد یکی از قهرمانان گمنام دفاع مقدس است: سردار شهید علی هاشمی، ملقب به «سردار هور».
این فیلم، نه در پی قهرمانسازی شعاری است و نه با برچسب احساسی به دنبال جذب مخاطب عام. اسفند اثری است برای آنان که جنگ را زیستهاند یا میخواهند حقیقت آن را درک کنند.
دانش اقباشاوی، کارگردانی اهل آبادان و آشنا با جنوب و خاک عملیات، پیشتر با آثاری چون تاجمحل و هیهات شناخته شده بود؛ اما در «اسفند» او وجه مستند نگار و پژوهشگر خود را به نمایش میگذارد.
فیلم با مشارکت سازمان هنری رسانهای اوج و بنیاد سینمایی فارابی تولید شده و روایتی سینمایی از بخشی پیچیده و حساس از تاریخ جنگ ایران و عراق است: عملیات خیبر، در منطقه آبی–خاکی هورالعظیم.
اقباشاوی با وسواس در انتخاب لوکیشنها، بازسازی دقیق قرارگاه نصرت، و استفاده از منابع میدانی، خاطرات رزمندگان و دادههای مستند، سعی کرده تصویری وفادار از این عملیات و چهره علی هاشمی ارائه دهد؛ چهرهای که سالها در حاشیه مانده بود.
فیلم اسفند کاملاً در بستر هور رخ میدهد؛ سرزمینی غرق در مه، آب، ترس و بیپناهی. روایت، نه حول روابط شخصی یا خانوادگی شخصیتها، بلکه حول محور تصمیمگیریهای نظامی، استراتژیهای جنگی و تعهدات ایدئولوژیک پیش میرود.
شهید علی هاشمی در فیلم، نه قهرمانی آسمانی که فرماندهای زمینی است: پرتلاش، متفکر، دقیق، و در عین حال، پر از حس وظیفه. او در تردیدها، نافرمانیها، فشار از بالا، و خطر سقوط قرارگاه، همچنان با روحیهای مقاوم باقی میماند.
یکی از نقاط برجسته فیلم، نشاندادن وفاداری عشایر و قبایل جنوب کشور با نظام جمهوری اسلامی ایران و همچنین وفاداری بسیجیان و پاسداران به امام خمینی (رحمةاللهعلیه) است؛ جوانانی که برخی حتی یکبار هم امام را ندیدهاند، اما با تمام وجود، فرمان او را اطاعت میکنند. این وفاداری، در تار و پود فیلم تنیده شده و بخش مهمی از فضای معنوی اثر را شکل میدهد.
رضا مسعودی در نقش شهید هاشمی، با بازیای درونگرا، سکوت محور و سنگین، توانسته تا حد زیادی با روحیه واقعی این فرمانده شهید هماهنگ شود. خیام وقار کاشانی در نقش محسن رضایی نیز حضوری قابلقبول دارد. بازیگران فرعی نیز طبیعی و بیتکلف ظاهر میشوند، بدون آن که حضورشان تصنعی یا شعاری به نظر برسد.
کارگردانی اقباشاوی حسابشده و دور از اغراق است. او نه به دنبال برانگیختن احساسات سطحی است و نه قصد دارد پیامهای گل درشت بدهد. بلکه روایت را با ریتمی کند؛ اما وفادار به واقعیت و با فضاسازی سنگین پیش میبرد.
از دیگر نقاط قوت فیلم میتوان به موسیقی کارن همایونفر اشاره کرد. آهنگهای او همانند روحی سرگردان بر فراز هور حرکت میکنند؛ تلخ، آرام و گاه اضطرابآور. طراحی صحنه، گریم و فیلمبرداری نیز در خدمت فضای واقعی و تلخ عملیات قرار دارد.
اسفند فیلمی نیست که بتوان آن را برای مخاطب عام تجویز کرد، نه هیجانی است، نه عاشقانهای دارد، نه دیالوگهای شعاری. این فیلم، قطعهای از جنگ است، برای آنان که جنگ را فهمیدهاند یا آن را زندگی کردهاند. پاسداران، رزمندگان، ایثارگران و خانوادههای شهدا، این فیلم را بهتر از دیگران درک خواهند کرد.
«اسفند» فیلمی است که در آن هور نماد تاریکی و غربت است، علی هاشمی نماد وفاداری خاموش، و بسیجیان، تصویر واقعی نسلیاند که بی چشم داشت، با دل و جان پای آرمانهای امام ایستادند.
«اسفند» سندی تصویری از وفاداری، ایمان و غربت در دل جنگ است؛ با فرماندهی که ندیده ماند و نسلی که دیده نشد، اما راه را ساخت.
نویسنده: افشین گودرزی کارشناس رسانه و دکترای علوم ارتباطات اجتماعی
انتهای خبر/
این فیلم، نه در پی قهرمانسازی شعاری است و نه با برچسب احساسی به دنبال جذب مخاطب عام. اسفند اثری است برای آنان که جنگ را زیستهاند یا میخواهند حقیقت آن را درک کنند.
دانش اقباشاوی، کارگردانی اهل آبادان و آشنا با جنوب و خاک عملیات، پیشتر با آثاری چون تاجمحل و هیهات شناخته شده بود؛ اما در «اسفند» او وجه مستند نگار و پژوهشگر خود را به نمایش میگذارد.
فیلم با مشارکت سازمان هنری رسانهای اوج و بنیاد سینمایی فارابی تولید شده و روایتی سینمایی از بخشی پیچیده و حساس از تاریخ جنگ ایران و عراق است: عملیات خیبر، در منطقه آبی–خاکی هورالعظیم.
اقباشاوی با وسواس در انتخاب لوکیشنها، بازسازی دقیق قرارگاه نصرت، و استفاده از منابع میدانی، خاطرات رزمندگان و دادههای مستند، سعی کرده تصویری وفادار از این عملیات و چهره علی هاشمی ارائه دهد؛ چهرهای که سالها در حاشیه مانده بود.
فیلم اسفند کاملاً در بستر هور رخ میدهد؛ سرزمینی غرق در مه، آب، ترس و بیپناهی. روایت، نه حول روابط شخصی یا خانوادگی شخصیتها، بلکه حول محور تصمیمگیریهای نظامی، استراتژیهای جنگی و تعهدات ایدئولوژیک پیش میرود.
شهید علی هاشمی در فیلم، نه قهرمانی آسمانی که فرماندهای زمینی است: پرتلاش، متفکر، دقیق، و در عین حال، پر از حس وظیفه. او در تردیدها، نافرمانیها، فشار از بالا، و خطر سقوط قرارگاه، همچنان با روحیهای مقاوم باقی میماند.
یکی از نقاط برجسته فیلم، نشاندادن وفاداری عشایر و قبایل جنوب کشور با نظام جمهوری اسلامی ایران و همچنین وفاداری بسیجیان و پاسداران به امام خمینی (رحمةاللهعلیه) است؛ جوانانی که برخی حتی یکبار هم امام را ندیدهاند، اما با تمام وجود، فرمان او را اطاعت میکنند. این وفاداری، در تار و پود فیلم تنیده شده و بخش مهمی از فضای معنوی اثر را شکل میدهد.
رضا مسعودی در نقش شهید هاشمی، با بازیای درونگرا، سکوت محور و سنگین، توانسته تا حد زیادی با روحیه واقعی این فرمانده شهید هماهنگ شود. خیام وقار کاشانی در نقش محسن رضایی نیز حضوری قابلقبول دارد. بازیگران فرعی نیز طبیعی و بیتکلف ظاهر میشوند، بدون آن که حضورشان تصنعی یا شعاری به نظر برسد.
کارگردانی اقباشاوی حسابشده و دور از اغراق است. او نه به دنبال برانگیختن احساسات سطحی است و نه قصد دارد پیامهای گل درشت بدهد. بلکه روایت را با ریتمی کند؛ اما وفادار به واقعیت و با فضاسازی سنگین پیش میبرد.
از دیگر نقاط قوت فیلم میتوان به موسیقی کارن همایونفر اشاره کرد. آهنگهای او همانند روحی سرگردان بر فراز هور حرکت میکنند؛ تلخ، آرام و گاه اضطرابآور. طراحی صحنه، گریم و فیلمبرداری نیز در خدمت فضای واقعی و تلخ عملیات قرار دارد.
اسفند فیلمی نیست که بتوان آن را برای مخاطب عام تجویز کرد، نه هیجانی است، نه عاشقانهای دارد، نه دیالوگهای شعاری. این فیلم، قطعهای از جنگ است، برای آنان که جنگ را فهمیدهاند یا آن را زندگی کردهاند. پاسداران، رزمندگان، ایثارگران و خانوادههای شهدا، این فیلم را بهتر از دیگران درک خواهند کرد.
«اسفند» فیلمی است که در آن هور نماد تاریکی و غربت است، علی هاشمی نماد وفاداری خاموش، و بسیجیان، تصویر واقعی نسلیاند که بی چشم داشت، با دل و جان پای آرمانهای امام ایستادند.
«اسفند» سندی تصویری از وفاداری، ایمان و غربت در دل جنگ است؛ با فرماندهی که ندیده ماند و نسلی که دیده نشد، اما راه را ساخت.
نویسنده: افشین گودرزی کارشناس رسانه و دکترای علوم ارتباطات اجتماعی
انتهای خبر/
نظرات شما