هر روز با یک شهید؛

تمامی کائنات در تسلط خداوند است

در قسمت اول از وصیت‌نامه شهید مجید مجیدی می‌خوانید: یقین حاصل کنیم که او هست و تمامی عالم کائنات از ریزترین موجودات تا کهکشان‌ها در تسلط اوست و بعدازاین هم روز موعودی یعنی معادی را در پیش داریم.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» شهید مجید مجیدی فرزند محمود در سال ۱۳۳۶ در محلات متولد شد و در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۶۷ در منطقه غرب کشور بر اثر اصابت ترکش به سر به درجه رفیع شهادت نائل گردید. در ادامه قسمت اول از وصیت‌نامه این شهید والامقام را می‌خوانید.

 خدایا، تو را سپاس که خالق جهانی و دانا به اسراری؛ پروردگارا شکر می‌گوییم که لطف بی‌دریغت و رحمت واسعت به من قدرت تشخیص صراط مستقیم را عطا کردی و از گمراهی نجاتم دادی و با درود و سلام بر همه انبیا و اوصیا و شهدا و سلام بر امام امت.

 خدایا شهادت می‌دهم به کلمه وحدانیت، یعنی لا اله الله و گواهی می‌دهم که آخرین مبلغ و پیام رسالت هادی مرسل، خاتم الانبیاء محمدمصطفی (ص) است. روزها و شب‌ها رفتند و ما شبی را که در پی آن بودیم یافتیم، چه شبی که انگار جهان را جهانی دیگر می‌بینیم، شبی که سخن از عشق است و عاشقی سخن از پرواز است پرواز به‌سوی کجا؟ سفر به کجا به دیار عاشقان به‌سوی ملکوت پرواز از این تن خاکی، پرواز از این بند و نفس دست‌وپاگیر زندگی.

پروردگارا، هم اکنون شب وصال است و صحبت، صحبت عاشق با معشوق شب جداشدن از دنیا و رسیدن به لقاء تو، نفس در سینه‌ام، تنگی قلبم، لبریز از وجود تو قلم‌به‌دست گرفته تا بنا بر حسب وظیفه شرعی چندجمله‌ای ابتدا تذکری به خود بنده عاصی بعد هم تذکری باشد برای شما عزیزان شما رهروان راه خدا و راه امام، تذکر و سخنی که احساس می‌کنم از نفس سرکش مملو از گناه تابع هوا و هوس‌ها دمیدن می‌کند.

 می‌خواهم بگویم که هر چه بنویسم و هر چه به صفحات کاغذها و کتاب‌ها و صفحات به نگارش درآورده‌اند به‌جز لحظه‌ای تفکر در وجود خدا چیز دیگر نیست که اگر یقین حاصل کنیم که او هست و تمامی عالم کائنات از ریزترین موجودات تا کهکشان‌ها در تسلط اوست و بعدازاین هم روز موعودی یعنی معادی را در پیش داریم.

 لحظه‌ای آرام نمی‌گرفتیم و دیگر زندگی چندروزه را به‌خاطر زنده‌بودن به فکر تأمین نان و آبی در کنجی از این دنیا گذراندن نمی‌خواستم؛ زندگی در حقیقت دریائی است که امواج آمالش کشتی‌های عمر را به باد فنا می‌دهد و کوه‌های اندوه و غمش پشت انسان را می‌شکند و مارهای معاصی‌اش ما را به سم خود هلاک و آب محبت تلخ و شورش چشم‌هایمان را کور و بی‌نور می‌کند و راهزنانش لشکر شیطان و سلاح جنگشان خدعه و فریب که اگر از عمق این دریا به تو بگویم که انتهایی ندارد.

 اگر باور نداری به غواصان این دریا یعنی آنهایی که اهل دنیا و مادیات هستند، آنهایی که تا گریبان خود غرق امیال و هوس‌ها هستند آنهایی که پرده‌های حجاب چشم‌هایشان را پوشانده و از ذره‌ای درک حقایق به دورند آنهایی که حاضرند به‌خاطر پست و مقام اسلام را به بازی بگیرند و گرفتند.

 آنهایی که حاضر نیستند حتی حقیقت را بشنوند نظر نما و ببینی که همگی چگونه در این دنیا غرق شده که احدی از آنها به قعر آن نرسیده و اگر بهتر می‌خواهی درک کنی، لحظه‌ای به حال خودت نگاه کن و ببین که هر قدر داشته باشی و هر چه بیشتر در آسایش باشی باز زیادتر از آن طلب کنی و حرص و طمعت در جایی توقف نمی‌کند؛ پس خدایا، پروردگارا پناه می‌برم به تو از این که چگونه این دنیا ما را به خاک سیاه کشانده قلب و دلمان را سیاه کرده است.

 یک‌عمر را چگونه به بطالت گذراندیم، نه از تو اثری و نه در فکرمان از خداوند جل‌جلاله خبری، شب و روز با نیزه شمشیر زبان هواوهوس چه آتش‌ها که روشن نکردم و چه زخم‌هایی که به قلب خود و دیگران وارد کردم خدایا هم اکنون که ذره‌ای از وجود دریای بیکران الهی‌ات پی برده‌ام و عشقت در وجودم شعله‌ور گشته که حاضرم در راهت بسوزم و خاکستر شوم می‌خواهم ذرات این من ناپاک را به باد فنا بسپارم بعد انوار تابانت را در آنجا بتابانم وجود را از عالم دنیا گسسته و به عالم او «خدا» پیوسته است.



انتهای خبر /

 
http://javaneparsi.ir/50991
اخبار مرتبط

نظرات شما