هر روز با یک شهید؛

دعاهای هفتگی را فراموش نکنید

در وصیت‌نامه شهید غلامرضا حسنی‌نژاد آمده است: در مراسم‌های اسلامی و مساجد و راهپیمایی‌ها و دعاهای هفتگی شرکت کنید و آنها را دست‌کم نگیرید که درس همراه عمل ارزش دارد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «قم فردا» شهید غلامرضا حسنی فرزند خداداد، سال ۱۳۴۶ در روستای جنت‌آباد از توابع قم چشم به جهان گشود. او از طریق بسیج شهرستان قم به جبهه نور علیه ظلمت اعزام و در منطقه عملیاتی مهران بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سینه و دست چپ به درجه رفیع شهادت نائل و به ملکوت اعلی پیوست و پیکر پاک و مطهرش طی مراسمی در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) در تاریخ سی‌ام شهریورماه ۱۳۶۵ به خاک سپرده شد. در ادامه وصیت‌نامه این شهید والامقام را می‌خوانید.

 «بسم‌الله الرحمن الرحیم»

 الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.

 بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و بنام خدایی که انسان‌ها را آفریده و به آنها قدرت تفکر و اندیشیدن داده تا بتوانیم راه درست و صحیح رفتن را با شناخت و چشم‌های باز انتخاب کنیم و با درود بر پیشتازان انقلاب اسلامی بخصوص قائد اعظم امام خمینی و با سلام خدمت خانواده‌های شهدا.

 می‌خواهم وصیت‌نامه بنویسم اما نمی‌دانم چه بگویم که تمام انسان‌ها را در بر شود؛ ازآنجایی‌که وصیت‌نامه یک امر مستحبی است؛ اما جامعه و حق جامعه برایمان وظیفه قرار می‌دهد که باید بنویسیم تا انسان‌های خواب بیدار شوند و آنها بدانند که ما راه خودمان را روشن انتخاب کردیم و رفتیم.

 ما دنیا را دوست داشتیم بله اکنون که توفیق نصیبم شد که به جبهه آمدنم اول برای رضایت تو بوده است و بعد هم به‌خاطر فرمان امام بزرگوارمان و پیروزی و سربلندی اسلام در جهان و بعد هم که مرگ انسان حتمی است و یک روزی این دنیا را وداع خواهیم گفت. بگذار تا مرگی را انتخاب کنم که سعادت دنیا و آخرت در آن باشد. خداوندا و ای ستارالعیوب از تو می‌خواهم که گناهانم را ببخشی؛ زیرا که سخت به رحمت تو نیازمندیم و از قهر تو می‌ترسم که مبادا روزی دچار شود.

 خب آشنایان، دوستان، هم‌کلاسیان و در آخر پدر و مادر گرامی و زحمت‌کشم، دوست دارم وصیت‌نامه‌ام که آخرین لحظات عمرم هست بنویسم و تکلیفم را ادا کنم، اما نه با قلم بر کاغذ بلکه با خون‌گرمم بر زمین تفتیده کربلا ایران؛ من با خون رنگینم کارنامه قبولی‌ام را از ناظم و معلم مدرسه جهان خداوند یکتا گرفته‌ام چه کسی از خدا به عهد خود وفادارتر است.
 خداوندا، دوست دارم صدها بلکه هزاران جان داشتم جانم را فدا می‌کردم و باز زنده می‌شدم و خدمت می‌کردم و از دنیا می‌رفتم و باز زنده می‌شدم تا هزار بار بلکه بیشتر چرا که شهادت شیرین است و انسان عاشق سیر نمی‌شود.

 بله! ای عزیزان که این وصیت‌نامه را می‌خوانید الان حجت برای ما تمام شده و دیگر جای شکی باقی نمانده، چون ما در این انقلاب خون‌های زیادی را نثار کردیم و این نثار خون را از امام حسین (ع) یاد گرفتیم، از امام امت که فرزند عزیزش سید مصطفی را داد و از سید الشهداء که ۷۲ تن یارانش را فدای اسلام کرد.
 از آن مادری که ۱۱ نفر از خانواده‌اش شهید شده است، یاد گرفته‌ایم. بله عزیزان اگر کوتاهی کنیم چه جوابی داریم که درگاه خدا بدهیم.
 پس بیاییم لج‌بازی‌ها را کنار بگذاریم و اگر کوتاهی یا ضعفی خدای‌نکرده داریم تقویت کنیم که نصرت و پیروزی از آن لشکریان اسلام است.

 ای شمع نسوز صبر کن تا با هم بسوزیم و به جامعه روشنایی دهیم.

 سفارشی دارم به قشر دانش‌آموز و جوانان و دوستان انقلابی‌ام که ای جوانان مسلمان دانشجویان و محصلین و کارآموزان، به ملت آگاهی بدهید و به آنها سواد بیاموزید که بدبختی هر ملتی از بی‌فرهنگی و بی‌سوادی آن ملت است. برادرانم، در مراسم اسلامی و مساجد و راهپیمایی‌ها و دعاهای هفتگی شرکت کنید و آنها را دست‌کم نگیرید که درس همراه عمل ارزش دارد و غیره در برابر خداوند.

 وای کسانی که به حال خود هستید و در خود فرومی‌روید که زیاد هستید، به خدا یک روزی پشیمان می‌شوید و به‌اشتباه خود پی می‌برید و دیگر وقت از کار گذشته و راه بازگشتی وجود ندارد. سفارش می‌کنم به نسل آینده نسلی که امید انقلاب است و انقلابی که در آن خون‌ها ریخته شده است و خون‌هایی که به‌پای درخت اسلام ریخته شده، درختی که با خون‌های جوانان مسلمان و حزب‌الله بارور گردیده و رو به پیروزی است.

 



انتهای پیام/


http://javaneparsi.ir/47111
اخبار مرتبط

نظرات شما