هر روز با یک شهید؛
خداوندا، دوست دارم بنده مخلص تو باشم
خدای من بسیار در تلاش بودهام که تا برای تو باشم و برای تو بنده مخلص باشم؛ هرچند که لطفت شامل حالم بوده؛ ولی شرمنده سرافکندهام و امیدبخشش دارم
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، شهید داود قدمی در تاریخ ۱ خردادماه ۱۳۴۳ در شهر قم به دنیا آمد.
وی پس از چندی مجاهدت در تاریخ ۲۹ اردیبهشتماه ۱۳۶۴ در جبهههای حق علیه باطل به شهادت رسید.
در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را میخوانید.
ما از آن خدا هستیم و باز بهسوی او بازمیگردیم.
پروردگارا اینک که برای رضای تو و خشنودی تو و امر خلیفه بر حق تو که نایب امامزمان (عج) نیز است، قدم به صحنه جهاد علیه کفر میگذارم و بدان امید میروم که مرایا به فیض شهادت برسانی تا شاید کفارهای باشد برای محو گناهانم و یا مرا بیامرزی و توبهام را بپذیری که حال به تو نیازمندم و بهغیراز تو کسی را ندارم.
خدای من بسیار در تلاش بودهام که تا برای تو باشم و برای تو بنده مخلص باشم؛ هرچند که لطفت شامل حالم بوده؛ ولی شرمنده سرافکندهام و امیدبخشش دارم خداوند امیدانی که از مردن هراسی ندارم و برای من شهادت در راه حق و در راه وطن و ناموسم شیرین است.
خدایا من تا آخرین نفسی که دارم در سنگرم خواهم ماند که وظیفهای که به گردن دارم انجام داده باشم. پدر جان و خواهران شما شاید بعد از کشتهشدن من ناراحت شوید؛ اما انسان هر کجا که باشد مرگ او را به کام خویش فرو میکشد و این مومن است که زیباترین مرگ را انتخاب میکند؛
شما ناراحت نباشید و این را بدانید که افتخار بزرگی نصیب شما میشود. پدر جان میدانم حق فرزندی را در قبال شما انجام ندادم و خواهران شما هم نیز همینطور حق برادری را برای شما انجام ندادم. بههرحال امیدوارم که شما همگی از من راضی باشید در شهادت من صبر کنید؛ عزا نگیرید؛ بلکه خوشحال باشید، من از خدای بزرگ میخواهم که اگر قسمت من است در جوانی از این دنیا بروم در بستر بیماری نمیرم دوست دارم در راه دفاع از اسلام و وطن و ناموس شهید شوم.
انتهای پیام/
وی پس از چندی مجاهدت در تاریخ ۲۹ اردیبهشتماه ۱۳۶۴ در جبهههای حق علیه باطل به شهادت رسید.
در ادامه وصیتنامه این شهید والامقام را میخوانید.
ما از آن خدا هستیم و باز بهسوی او بازمیگردیم.
پروردگارا اینک که برای رضای تو و خشنودی تو و امر خلیفه بر حق تو که نایب امامزمان (عج) نیز است، قدم به صحنه جهاد علیه کفر میگذارم و بدان امید میروم که مرایا به فیض شهادت برسانی تا شاید کفارهای باشد برای محو گناهانم و یا مرا بیامرزی و توبهام را بپذیری که حال به تو نیازمندم و بهغیراز تو کسی را ندارم.
خدای من بسیار در تلاش بودهام که تا برای تو باشم و برای تو بنده مخلص باشم؛ هرچند که لطفت شامل حالم بوده؛ ولی شرمنده سرافکندهام و امیدبخشش دارم خداوند امیدانی که از مردن هراسی ندارم و برای من شهادت در راه حق و در راه وطن و ناموسم شیرین است.
خدایا من تا آخرین نفسی که دارم در سنگرم خواهم ماند که وظیفهای که به گردن دارم انجام داده باشم. پدر جان و خواهران شما شاید بعد از کشتهشدن من ناراحت شوید؛ اما انسان هر کجا که باشد مرگ او را به کام خویش فرو میکشد و این مومن است که زیباترین مرگ را انتخاب میکند؛
شما ناراحت نباشید و این را بدانید که افتخار بزرگی نصیب شما میشود. پدر جان میدانم حق فرزندی را در قبال شما انجام ندادم و خواهران شما هم نیز همینطور حق برادری را برای شما انجام ندادم. بههرحال امیدوارم که شما همگی از من راضی باشید در شهادت من صبر کنید؛ عزا نگیرید؛ بلکه خوشحال باشید، من از خدای بزرگ میخواهم که اگر قسمت من است در جوانی از این دنیا بروم در بستر بیماری نمیرم دوست دارم در راه دفاع از اسلام و وطن و ناموس شهید شوم.
انتهای پیام/
نظرات شما